اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
از اسفند تا الان کسی خونه ما رفت و آمد نکرد و ما هم جایی نرفتیم تا اینکه خواهرم یه کار اداری داشت و نهایتأ خواهر زاده ام (ساغر) رو مجبور شد بیاره و خونه ما بزاره. بعد از این همه مدت ساغز خیلی هیجان زده بود اما نه بغلی نه بوسی نه دستی هیچی. بیرون در خونه توی راهرو هم لباساشو درآورد و بیرون به نرده پله ها آویزون کرد و خودشم وقتی اومد خونه لباساشو عوض کردیم و دستشو شستیم. با این حال باز هم با فاصله میشینیم و غذا میخوریم و ... اما با این حال خیلی خوشحال بود که پیش ماست و تنوعی براش ایجاد شده. مامانم هم مدام میگفت ساغر پروتکل های بهداشتی رو زیر پا گذاشت. [ جمعه 99/2/12 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
از اونجایی که من هنوز دورکار هستم، یه جلسه کاری مهم داشتم و توی اون جلسه معاون فناوری اطلاعات و 6 تا مدیر کل و دوتا رئیس اداره و 3 تا کارشناس بودن که از این جمع فقط یکی از رئیس اداره ها خانم بود و من. جلسه از طریق اسکایپ بصورت کنفرانسی برگزار میشد. منم وارد جلسه شدم و همه چیز خوب بود تا اینکه یهو اینترنت من قطع شد و تا من دوباره اینترنت رو وصل کردم و وارد گروه شدم. که چشمتون روز بد نبینه این بار بصورت تصویری وارد شدم و منم بدون حجاب تو خونه راحت. [ پنج شنبه 99/2/11 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
با توجه به شرایطی که کرونا برای مردم و اقتصاد بوجود آورده خیلی از پرداختی های تحت تأثیر قرار گرفتن از اجاره خونه ها گرفته تا چک ها و اقساط وام ها. من هم مستثنی نبودم و نتونستم قسط ماه فروردین یکی از وام هایی که از بانک گرفته بودم رو بدم. تو این شرایط از کس دیگه ای هم نمیشد قرض کرد. امیدوارم ماه دیگه بتونم پرداخت کنم و اگر بتونم به خودم سختی بدم شاید بتونم این قسط عقب افتاده رو هم پرداخت کنم. [ چهارشنبه 99/2/10 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
چند وقتی بود که داشتم سعی میکردم با ورزش بدنم و مخصوصأ لگن و پام رو تقویت کنم تا بدون لنگش راه برم که یهویی در یک اتفاق برگشتم به 6 ماه قبل. [ سه شنبه 99/2/9 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
تو خونه یه مودم tplink داشتیم که خیلی مودم خوبی بود و همه جوره کارمونو خیلی عالی راه می انداخت. همه چیز خوب بود تا اینکه بهمن 98 چندین بار مودممون و هک کردن و پسوردشو عوض کردن و ... بعد از اون دیگه این مودم اون مودم قبل نشد. [ دوشنبه 99/2/8 ] [ 4:47 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
کلی کار بود که میخواستم بعد از اتمام دوران نقاهت جراحی تعویض مفصل لگنم انجام بدم که کرونا پیش اومد و نشد. حالا کرونا که تموم شه اگر مورد جدیدی پیش نیاد و شرایطش فراهم باشه اول از همه میخوام کلی کار بکنم از کراتینه مو گرفته تا لیزر و فیبروز ابرو و پدیکور و سفر و خرید کفش پاشنه سه سانت به تجویز دکترم و رفتن به کلی کافه و رستوران و استخر و باشگاه و فیزیوتراپی و ... خلاصه که کلی برنامه برای بعد کرونا دارم. که البته واقعأ و از صمیم قلب میگم که امیدوارم بعدش دوباره یه موضوع و اتفاق جدید پیش نیاد. نه بخاطر این کارهایی که میخوام انجام بدم و به تعویق میفته، بلکه بخاطر جامعه و مردم که هرکدوم به نوعی توان اینهمه موضوع رو ندارن، یکی مالی، یکی فکری، یکی جسمی و ... [ شنبه 99/1/23 ] [ 4:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
از زمان جراحی تعویض مفصل لگن پوست تمام بدنم خیلی خیلی خشک شده. نمیدونم بخاطر داروهای اون مدت بوده یا تغییرات بدنم هست بخاطر پروتز یا هرچیز دیگری. یه مدت با روغن سیاه دونه بدنم رو چرب میکردم اما فرداش دوباره بدنم خشک بود و از طرفی تمام لباس هام بوی روغن سیاه دونه گرفته بود. الان یه چند روزی هست که با وازلین بدنم رو چرب میکنم اما باز هم فرداش بدنم خشکه فقط دیگه لباسام بوی روغن نمیده. روغن بدن هم امتحان کردم و خیلی پوستم رو چرب نگه نمی داره. [ جمعه 99/1/22 ] [ 4:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
از اونجایی که از هفته دیگه باید برم سر کار و همچنان تهدید ویروس کرونا وجود داره و من هم کسی رو ندارم که بخواد مدام باهام در ارتباط باشه. فکر کردم بهتره موبایلمو با خودم نبرم که بخوام بهش دست بزنم و آلوده بشه و بعد بزارم تو کیفم و اونجا آلوده بشه و بعد وارد یه حلقه از محل ها و وسایل آلوده بشم. روی میز کارم تو اداره که تلفن هست و شماره اش رو میدم به خانواده ام و اگر کسی باهام کار داشت به اون زنگ میزنه و همکارا هم که میبینن من اداره هستم و اگر کاری داشته باشن به اداره زنگ میزنن. کس دیگه ای هم نمیمونه که بخواد به من زنگ بزنه. بعد از ظهر که از اداره برگشتم خونه اگر کسی باهام تماس گرفته بود بهش زنگ میزنم. این جوری احتمال آلودگی کمتر میشه. [ پنج شنبه 99/1/21 ] [ 4:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
پارسال تصمیم گرفتم آلمانی یاد بگیرم و شروع کردم بصورت خودخوان لغت آلمانی خوندن. اوایل خیلی با انگیزه میخوندم و هر روز لغتا رو مرور میکردم اما به مرور فاصله افتاد. الان با سختی میخونم و تصمیم گرفتم برای تقویت و قدم برداشتن به جلو در این راه برای زمان هایی که درگیر هستم و خودم نمیخونم، موزیک آلمانی دانلود کنم و موقع رانندگی یا تو خونه و موقع کار بجای آهنگ فارسی یا انگلیسی، آلمانی گوش بدم شاید کلمات به گوشم آشنا بشن و دیگه اینقدر سختم نباشه برای یادگیری آلمانی. [ چهارشنبه 99/1/20 ] [ 4:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
من یه خاله دارم که یکی از شهرستانهای استان مرکزی زندگی میکنه و امروز زنگ زده بود و با مادرم صحبت میکرد و میگفت او شهرستانشون یه داروخانه بیشتر نیست و دکتر داروخانه که همیشه خودش اونجا بوده و نسخه مشتری ها رو میپیچیده، کرونا گرفته و خونه بستری هست. [ سه شنبه 99/1/19 ] [ 4:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |