اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
در 4 ماه گذشته تقریبا 4 بار ماشینم روشن شد اونم 3 بار درجا تو پارکینگ و یک بار هم سر و ته شد اونم باز تو پارکینگ. خودم که به دلیل جراحی تعویض مفصل لگن که داشتم، نمیتونستم رانندگی کنم و یکی از برادرام اونم هربار، یک هفته بعد از اینکه بهش میگفتم، میومد ماشین و روشن میکرد و چند دقیقه بعد خاموش میکرد و میرفت. شب یلدا بهش گفتم ماشین رو سر و ته کن که بتونم خودم بشینم توی ماشین. اونم اینکارو کرد. امروز بعد از گذشت دو ماه و نیم از جراحی، با کلی ترس و لرز از اینکه میتونم پامو روی پدال ها فشار بدم و سرعت عمل در جابجایی پا روی پدال ها رو دارم یا نه، تصمیم گرفتم ماشین رو ببرم برای سرویس و ضد یخ و ... با کلی سلام و صلوات سوار ماشین شدم و ماشین و روشن کردم، اما دنده قفل بود و اصلا جابجا نمیشد. دو بار ماشین و خاموش روشن کردم گفتم شاید درست بشه اما نشد. اومدم توی خونه و زنگ زدم امداد خودرو، گفت یرباتری رو باز کن و ببند، اگر درست نشد دوباره زنگ بزن تا خودمون بیایم. دوباره رفتم پایین و در کاپوتو باز کردم و چون خودم تابحال سرباتری جدا نکردم ترسیدم اینکار و بکنم و موردی پیش بیاد و با عصا و شرایطی که دارم نتونم جمع و جور کنم. زنگ زدم به برادرم و گفت غروب میاد. اما خب کارش طول کشید و نیومد. حالا باز فردا ببینم خودم میتونم کاری بکنم با نه، اگر نتونم میرم مکانیکی یر خیابونمون و میگم کسی رو بفرسته بیاد برام سرباتری رو باز کنه. تازه با باز کردن سرباتری بازم معلوم نیست مشکل برطرف بشه یا نه. توکل بر خدا. [ شنبه 98/10/7 ] [ 10:1 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
........
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |