سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

من همیشه به ساز زدن به عنوان یه هنر خاص نگاه میکردم و دوست داشتم یه سازی رو بلد باشم. ماجرایی که در مورد گیتار افتاد (در پست قبل تعریف کردم) بازهم نتونست این حس و علاقه من به نواختن ساز رو کم کنه.

سال 96، بعد از تموم شدن ارشد و دفاع کردنم تصمیم گرفتم باز برم سراغ یه ساز. رفتم یه آموزشگاه و دو روز، نوازنده سازهای مختلف اومدن و برامون نواختن و در مورد ساز توضیح دادن تا هنرجوها بتونن بهتر سازشونو انتخاب کنن. من ساز دف و انتخاب کردم و همون موقع او آموزشگاه خریدم.

حدود یک سال با کلی ذوق رفتم کلاس تا اینکه درد لگنم زیاد شد و علاوه بر درد جسمی از لحاظ روحی هم به هم ریختم و بعدشم مدام از این دکتر به اون دکتر میرفتم و نمیتونستم دیگه کلاس دف برم و تمرین کنم.

یک سال درد داشتم و بعدشم که ماجرای جراحی تعویض مفصل لگنم پیش اومد (در چند پست ماجرا رو به طور مفصل تعریف کردم). بعد از گذشت 4 ماه از جراحیم با توجه به اینکه دیگه میتونستم حدود 40 دقیقه بشینم تصمیم گرفتم دوباره نواختن دف رو شروع کنم اما چون هنوز شرایطم برای رفتن به کلاس بیرون فراهم نیست، تصمیم گرفتم توی خونه همون درسال قبلی رو تمرین کنم.

امیدوارم این بار بتونم این ساز و خوب و با تمام ریزه کاری هاش یاد بگیرم و بنوازم.

اگر کسی در زمینه یادگیری ساز دف، یادگیری ساز بصورت شخصی و در خونه بدون رفتن به کلاس اطلاعاتی، راهنمایی، مطلبی داره ممنون میشم کمکم کنه.

 


[ شنبه 98/12/3 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

همیشه ساز گیتار رو دوست داشتم. در دوران نوجوانی جدای از علاقه ای که به خود ساز زدن داشتم خیلی هم دوست داشتم تو مهمونی ها و دورهمی ها گیتار داشته باشم و شروع کنم به زدن یا مواقعی که تنها هستم و ناراحتم گیتار بزنم. اما خب پول خرید گیتار رو نداشتم و میدونستم که اگه به خانواده ام بگم برام نمی خرن.

این علاقه هیچ وقت کم نشد تا اینکه سال 83، تو دانشگاه یکی از پسرای کلاسمون اهل گیتار زدن بود و سال ها ساز میزده. پولامو جمع کردم و یه روز با اون رفتیم یه گیتار خریدیم.

با وجود اینکه درآمدی نداشتم و پول توجیبی کمی میگرفتم و تازه هزینه دانشگاه و مخارج رفت و آمد هم بود اما سعی می کردم پولامو جمع کنم برای کلاس گیتار. شروع کردم به کلاس گیتار رفتن و ساز زدن، بعد از یکسال کم کم گردنم شروع کرد به درد گرفتن و بعد از دو سال خیلی شدید شد و گفتن بخاطر گیتارته. چون دسته گیتارت کجه تاب داده و با وجودی که خرکش و بالا آوردن اما انحنای دسته باعث میشه من برای اینکه صدای مطلوب از ساز دربیاد کج بشینم و فرم گردن و دستمو تغییر بدم و به گردن و کتفم فشار بیاد.

عملأ نواختن گیتار و کنار گذاشتم اما سازمو نگه داشتم چون واقعأ گیتار و دوست داشتم. سالها گذشت تا اینکه برادرزاده ام 14 سالش شد و پارسال پیش از عید، گیتارمو دادم به اون و گفتم دستت باشه و من لازمش ندارم اما بدون که مال منه و هر زمان که خواستم باید بهم پس بدی. اونم با کلی ذوق قبول کرد گیتار و همه نت ها و سی دی های آمورشی و پایه گیتار و بهش دادم و یه آهنگم بهش یاد دادم.

الان یک ساله که گوشه اتاقشه و هر بار که دوستاش و دخترای فامیل میرن اتاقش براشون همون یه آهنگ و میزنه و لذت میبره.

 


[ جمعه 98/12/2 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
   ........   

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 64349
موضوعات وب