اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
[ دوشنبه 98/12/19 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 98/12/18 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 98/12/17 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 98/12/16 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 98/12/15 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 98/12/14 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 98/12/13 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
یه مشکلی که در دوران نقاهتم تو خونه خیلی منو اذیت کرد مهره های انتهایی ستون فقراتم بود که در مدتی که من باید اکثر مواقع رو تاق باز میخوابیدم درد میگرفت. باپزشک جراح لگنم که درمیون گذاشتم، گفت که بعد از روبه راه شدن باید به جراح ستون فقرات مراجعه کنم. [ دوشنبه 98/12/12 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
زمانیکه کسی برای طولانی مدت به استعلاجی میره و بیمه تأمین اجتماعی هست، شرکتی که توش کار میکنه در مدت استعلاجی حقوقی به فرد نمیده و بسته یه یک سری شرایط درصدی از حقوق پایه فرد رو بیمه تأمین اجتماعی پرداخت میکنه که البته اون هم حدود 4 الی 5 ماه بعد از اینکه مدارک بیمار در تأمین اجتماعی ثبت میشه. به این مبلغی که تأمین اجتماعی میریزه "حقوق استعلاجی" یا "غرامت بیماری" میگن. سازمان تأمین اجتماعی این حقوق استعلاجی رو فقط و فقط به بانک رفاه میریزه. بیمار یا باید در بانک رفاه از قبل حساب داشته باشه یا بره حساب باز کنه. در این روال اصلأ به این امر توجه نشده که امکان داره فرد بیمار شرایط رفتن به بانک برای بازکردن حساب رو نداشته باشه. همونطور که برای منی که جراحی تعویض مفصل لگن انجام داده بودم (در چندین پست به طور کامل تعریف کردم) شرایطش نبود. و این درحالی بود که من یه حساب بسیار قدیمی رفاه داشتم که قبول نکردن و گفتن خیلی قدیمیه. امیدوارم قوانین و روالها برای زندگی آسانتر تسهیل بشه علی الخصوص برای افرادی که بیمار هستند و علاوه بر بیماری جسمی فشارهای فکری و روحی هم دارند و با این قوانین دست و پا گیر، موجبات ناراحتی بیشترشون فراهم نشه.
[ شنبه 98/12/10 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
منم مثل هر کس دیگه ای همونطور که در یکی از پستهام با عنوان "تعدد حساب های بانکی" گفتم، در خیلی از بانکها حساب داشتم که شاید خیلی سال بود ازشون استفاده نکرده بودم. اما همونطور که در پست قبلیم با عنوان "یادگیری زبان آلمانی" نوشتم، قصد مهاجرت در سال 94 برای من خیلی قوی شد و چون خیلی به رفتن از طریق پایان نامه ام امیدوار بودم، شروع کردم به بستن تک تک حسابهام. پنج شنبه ها میرفتم بانک و متصدی بانک کلی تلاش میکرد تا منو به عنوان مشتری نگه داره اما در نهایت من میگفتم که دارم مهاجرت میکنم و دیگه به این حساب نیاز ندارم و میخوام ببندمش. بعد از این حرف دیگه نمیتونست چیزی بگه و حساب و می بست. از اونجایی که پنج شنبه بانک ها زود تعطیل میشن و برای بستن حساب حتمأ باید بری همون شعبه ای که حساب و باز کردی و این یعنی هر شعبه سر راهم نمی تونستم برم و کارم و انجام بدم، پروسه بستن حسابهام چندین هفته طول کشید. اما بعدش که مهاجرتم منتفی شد. مجددأ شروع به باز کردن حساب کردم. علاوه بر این شرکتمون هر سال با یک بانک قرار داد بست برای پرداخت حقوق پرسنل و هرسال رفتیم یه بانک و حساب باز کردیم و باز برگشتم به حالت قبل که حسابهای متعددی در بانک ها دارم که ازشون استفاده نمیکنم.
[ جمعه 98/12/9 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |