اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
من به گل و گیاه و گلدون بسیار علاقه دارم و دوست دارم یه جای بزرگ داشته باشم پر از انواع گیاهان. به طبع درحال حاضر هم گلدون زیاد دارم، البته قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم تعداد گلدونام بیشتر بود و از اونجایی که توی خونه فقط من به گلدونا رسیدگی می کردم، بعد از جراحی، در دوران نقاهت امکان رسیدگی مناسب رو نواشتم و تعدادی از گیاهانم از بین رفتند. از اونجایی که تعداد گلدونام زیاد بود و میدونستم بعد از جراحی تا مدتی امکان رسیدگی بهشونو ندارم، قبل از جراحی تصمیم گرفتم دوتا استند سفارش بدم و گلدونارو مرتب بچینم تا دسترسیش برای هر کس دیگه که میخواد به گلدونا رسیدگی کنه راحت باشه. بعد از کلی سرچ کردن تو اینترنت و اینستاگرام و تلگرام، یه مدل استند برای کنج دیوار انتخاب کردم و شروع کردم به پیدا کردن تولید کننده و بعد از جستجو در اینترنت و سایتای دیوار و شیپور و چت کردن با کلی تولیدکننده استند و قیمت گرفتن، یه تولید کننده رو انتخاب کردم. از اونجایی که تعداد گلدونام زیاد بود و یه استند کافی نبود بعد از سفارش استند کنج دیوار، دونه دونه گلدونامو اندازه گرفتم، یه کاغذ برداشتمو کنار اسم هرکدوم از گیاهام، طول و عرض گلدوناشونو نوشتم و شروع کروم به کشیدن شکل یه استند با توجه به تعداد و ابعاد گلدونام و شرایط بعد از جراحیم. سفارشم رو هفته سوم شهریور نهایی کردم و قرار بود یک هفته بعد سفارشامو تحویل بگیرم. طرف پیام داد که نرسیده هفته بعدش، گفتم باشه. خبری ازش نشد و پیگیری کردم گفت نتونسته، یک هفته دیگه اماده میشه. خلاصه که بعد از سه هفته که منتظر بودم دیگه جوابم نداد و منم رسیدم به زمان جراحی و استند بی استند. الان بعد از سه ماه از جراحی دوباره یه تولیدکننده پیدا کردم و سفارش دوتا استند دادم. امیدوارم که اینبار استندام بدستم برسه اونم به همون شکلی که درخواست دادم و مد نظرم هست. [ جمعه 98/9/29 ] [ 9:59 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
تا حالا شده موقع دیدن فیلم گریه کنید یا کسی رو دیدید که اینجوری باشه؟ من از اون دسته آدمایی هستم که اگه فیلم احساسی باشه به چشم بر هم زدنی گریه ام میگیره و تموم ام نمیشه. گاهی چندتا دستمال کاغذی صرف پاک کردن اشکام میکنم. گاهی هم بلند میشم و میرم سرویس بهداشتی و اونجا یه دل سیر گریه میکنم و بر میگردم بقیه فیلم رو میبینم. گاهی با فیلم همزادپنداری میکنم و گریه ام میگیره اما گاهی هم واقعا دلم بحال اون نقش از فیلم میسوزه و از روی دلسوزی گریه میکنم.جالب اینکه همزاد پنداری فقط در لحظات اشک آور هست و در لحظات خنده اصلا خنده ام نمیگیره. یه بار شنیدم که میگفتن افرادی که هنگام دیدن فیلم احساساتی شده و اشک میریزن، افراد صادقی هستند و احساسات پاکی دارن و صداقت رفتاریشون هست که موجب اشک ریختن هنگام فیلم دیدن میشه. خوب بودن یا بد بودن اشک ریختن هنگام فیلم دیدن رو نمیدونم اما شخصا ترجیح میدم که این اتفاق نیفته. چون مورد خنده و مضحکه دیگرون قرار می گیرم. [ پنج شنبه 98/9/28 ] [ 10:11 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
در گوشه ایی از سالن مرکز فیزیوتراپی، اتاقی نظرمو جلب کرد. بالای در اتاف نوشته بود ارزیابی پاسچر. امروز دل و زدم به دریا و رفتم ببینم پاسچر چیه. متوجه شدم چیز خوبیه. خوشم اومد ازش. یه اقایی بود که بهش میگفتن دکتر، نمیدونم پزشکه یا نه یا اصلا چی خونده اما شروع کرد به اندازه گیری اندام من. هم با متر هم با دست و چشم، خوابیده، ایستاده، از روبرو، از پهلو. مهره مهره ستون فقراتمو چک کرد از بالا تا پایین. بعد بدون دیدن عکس و MRI شروع کرد به گفتن ایرادات ستون فقرات و اسکلت بدنم، از انحنا و انحراف گرفته تا دیسک و ... از ستون فقرات تا زانو و گردن و ... قرار شد اول فیزیوتراپی لگن انجام بدم و راه که افتادم بعد برم سراغ اصلاح بقیه اندام ها و اسکلت بدنم. در کل ارزیابی پاسچر یا پوسچر، چیز خوبیه، اگه جایی دیدید حتما برید، اگرم ندیدید بنظرم بگردید یه جایی پیدا کنید و برید. [ چهارشنبه 98/9/27 ] [ 11:9 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
قاعده 5×5 میگه: وقتی واقعه ای براتون اتفاق میفته، به این فکر کنید که 5 سال دیگه این موضوع چقدر براتون مهم خواهد بود. اگر 5 سال دیگه موضوع پیش اومده براتون اهمیت نخواهد داشت پس الان بیشتر از 5 دقیقه وقت صرف فکر کردن بهش نکنید. این قاعده معمولا در مورد وقایع بد بکار گرفته میشه. [ سه شنبه 98/9/26 ] [ 3:19 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
افلاطون پیشنهاد میکنه هر فرد دور روح خود 5 دایره در نظر بگیرد که خود در مرکز دایره قرار داره. دایره اول: نزدیک به مرکز، افرادی که از صمیم قلب به آنها اعتماد دارد. وجودشان حس خوبی به فرد میدهد. در مورد افکار و خواستهها به آنها اعتماد دارد. دایره دوم: کسانی که به رشد معنوی فرد کمک میکنند مانند مربیان، آموزگاران. افرادی که تنها برای وقتگذرانی خوبند برای کارهایی مانند بیرون رفتن و خندیدن و ...چیزی به فرد اضافه نمیکنند. حس بدی به فرد نمیدهند. دایره سوم: همکاران و اقوام. افراد خنثی. کسانی که نقض کوچکی در چند ساعت برای فرد بازی میکنند. غیر از ساعات حضورشان به آنها فکر نمیشود. به راحتی قابل جایگزینی با فرد دیگری هستند. در محدوده کار و وظایفشان با فرد هستند و لاغیر. دایره چهارم:سرآغاز عزم راسخ فرد. کسانی که در کار فرد اخلال ایجاد میکنند. با خود واقعی فرد در ارتباط نیستند. افرادی که تنها دورا دور با آنها در ارتباط است. در کنار آنها فرد راحت نیست. وقتی آنها را میبیند آشفته و پریشان میشود. دایره پنجم: دورترین افراد. آدمهایی که به فرد لطمه زدهاند. آدمهایی که فرد را تحقیر کردهاند. آدمهایی که همیشه به فرد انرژی منفی دادهاند. آدمهایی که فرد با آنها احساس بدی را تجربه میکند. انسانها نباید اجازه دهند افراد آخرین دایره مستقیمأ روح و روان آنها را هدف قرار دهد. انسانها باید بیاموزند هرچه دایره دورتر میشود افراد آن دایره بی اهمیتترند بنابراین به رفتار و گفتار آنها اهمیت ندهند. [ دوشنبه 98/9/25 ] [ 12:43 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
اگر میخواهید در زندگی فردی موفق باشید باید آگاهانه تصمیم بگیرید و هرگز هدف خود را رها نکنید تا به نتیجه مطلوب برسید. رمز 1- سوالات مناسب بپرسید رمز 2- خواستههای خود را هوشمندانه بخواهید رمز 3- اگر میخواهید موفق شوید، دقیقأ به خواستههای خود توجه کنید زیرا همین قدم اول برای هرآنچه انجام خواهید داد مهم و کافی است رمز 4- صفت مشترک در همه افراد موفق، سماجت و پافشاری است. رمز 5- هرگز فقط علاقمند رسیدن به موفقیت نباشید بلکه همواره به دنبال انگیزهای پایدار و جاویدان باشید رمز 6- تفاوت انسانها با یگدیگر در نوع سوالی است که از خود میپرسند رمز 7- همواره اشتیاق را در زندگی خود افزایش دهید رمز 8- از دیگران بیاموزید رمز 9- برای مردم ارزش قایل شوید رمز 10- مطمئن باشید که غیرممکنها ممکن میشوند رمز 11- با افراد موفق همنشینی کنید رمز 12- مسئولیتپذیر باشید و مسئولیت رخدادها را به گردن بگیرید رمز 13- همواره در جستجوی راهحل باشید و از امکانات موجود بهترین استفاده را ببرید رمز 14- از خیابانگردی مهارت کسب کنید رمز 15- خود را عادت دهید که همواره تصمیم بگیرید [ یکشنبه 98/9/24 ] [ 2:16 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
قانون گاو: سرت رو بنداز زیر و کار خودت رو بکن تا بقیه تو کارت فضولی نکنن. قانون سگ: تکه تکه کار را تحویل بده، این طوری هم طرف راضی میشه و هم خودت به خواسته ات می رسی. قوانین خر: 1. همیشه کوتاهترین راه بهترین راه نیست. 2. در انتخا بین چند چیز، خیلی تعلل نکن. 3. گاهی لازم است به طرفت امتیاز بدی تا کار خودت راه بیفته.
[ شنبه 98/9/23 ] [ 12:24 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم یه بار داشتم یه مستند فیلمسازی میدیدم. میگفت همونطور که یه عده معتقدند انسان از نسل میمونها بوجود اومده، عدهای هم معتقدند که در آینده میمونها حاکمیت رو به عده میگیرن و انسانها رو زندانی میکنن و یه جورایی دنیا برعکس میشه. فیلمی ساخته شده به نام شهر میمونها که انتقادات زیادی بهش شده. امروز حوصلهام سررفته بود و یاد فیلم شهر میمونها افتادم، سرچ کردم و دیدم چندین فیلم با عناوین مختلف در سالهای مختلف با موضوع شهر میمونها ساخته شده. شروع کردم به دانلود و دیدنشون. خوشم اومد ازشون. Planet of the apes (1968) Escape from the planet of the apes (1971) Battle for the planet of the apes (1973) Rise of the planet of the apes (2011) Dawn of the planet of the apes (2014) War for the planet of the apes (2017) [ جمعه 98/9/22 ] [ 2:22 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
حدود 3 ساله که به گل و گیاه علاقه پیدا کردم. تو این چند سال برای گی و گیاه زیاد هزینه کردم. دو سال پیش تقریبا یک هفته در میون باغ گل بودم، محلاتی، امام رضا، فردوس و ... هر بار هم حدود 200 خرید کرده بودم یا گلدان یا گیاه یا گل. حدود 5 صبح میرفتم و حدود 11 ظهر میومدم. دو سال پیش کلی بذر سبزیجات گرفتم و فریم و باکس و شروع کردم به کاشت سبزیجات. خیلی دوست داشتم. همشونو تو بالکن چیده بودم و مدام کبوتر میومد و جوونه های سبزیجاتمو میخورد. وقتی اخرین بار با وجود کلی مراقبت دیدم کبوتر نشسته رو باکس سبزیجاتمو داره میخوره، با عصبانیت رفتم تو بالکن و باکس سبزیجاتمو خالی کردم رو زمین و گفتم دیگه سبزیجات نمیکارم. و همون شد. اخر هفته اش همه باکس سبزیجات و خاکاشونو بردم تو باغچه آپارتمان خالی کردم و باکس ها و فریم هاشونو جمع کردم و گذاشتم تو انباری. بعد دو ماه برادرم اومد و کل بالکن و توری زد و گفت دیگه خیالت راحت کبوتر نمیتونه جوونه سبزیجاتتو بخوره. اما دیگه خیلی دیر بود. خیلی وقت بود قرار بود بیاد توری بزنه و نیومده بود. بعد از عصبانیت من، مامانم بهش گفته بود و بازم بعد دو ماه اومد که من دیگه واقعا کاشت سبزیجاتو بوسیده بودم و کنار گذاشته بودم. بعد دو سال که باکس کاشت سبزیجات و فریم ها تو انباری بود، عید امسال که برادر کوچیکترم اومده بود کمک واسه تمیزکاری انباری، بهم گفت اگه لازم نداری و ازشون استفاده نمیکنی من ببرم سبزی بکارم. گفتم ببر. برد ولی نمیدونم استفاده کرد یا نه، اخه از عید به اینطرف بخاطر پا درد من، ما دیگه خونشون نرفتیم. هر بارم که میبینیمشون یادم میره بپرسم. امیدوارم اون تونسته باشه سبزی بکاره و برداشت کنه. [ پنج شنبه 98/9/21 ] [ 10:55 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
دکترم بعد از جراحی تعویض مفصل، در ویزیت دوم، ده جلسه فیزیوتراپی نوشت. اول لیست فیزیوتراپی های طرف قرارداد بیمه تکمیل یمو چک کردم و از بین اون لیست، اونایی که بهمون نزدیک بود و جدا کردم و از بین اونا یه مرکز پیدا کردم که دکترش، دکتر فیزیوتراپ ورزشکارای حرفه ایی و فوتبالیستا هم بود. امروز اولین جلسه ام بود. یه کم لاکچری بود اما من انتظار بیشتری داشتم. تو اتاق برق و لیزر بودم. دستگاه بوق میزد و من صدای فیزیوتراپیستارو میشنیدم که دارن باهم حرف میزنن اما نیومدن دستگاه رو خاموش کنن تا اینکه خودم زنگ زدم. دکتر برام اندازه گیری اندام نوشته بود درحالی که انجام ندادن. دکتر هم فیزیوتراپی لگن نوشته بود هم کمر، درحالیکه اونا فقط لگن انجام دادن. نمیدونم چرا وجدان اینقدر بین مردم فراموش شده. [ چهارشنبه 98/9/20 ] [ 9:45 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |