سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

از اونجایی که من هنوز دورکار هستم، یه جلسه کاری مهم داشتم و توی اون جلسه معاون فناوری اطلاعات و 6 تا مدیر کل و دوتا رئیس اداره و 3 تا کارشناس بودن که از این جمع فقط یکی از رئیس اداره ها خانم بود و من. جلسه از طریق اسکایپ بصورت کنفرانسی برگزار میشد. منم وارد جلسه شدم و همه چیز خوب بود تا اینکه یهو اینترنت من قطع شد و تا من دوباره اینترنت رو وصل کردم و وارد گروه شدم. که چشمتون روز بد نبینه این بار بصورت تصویری وارد شدم و منم بدون حجاب تو خونه راحت.
که البته برای خود من حجاب خیلی اهمیتی نداره اما خب جامعه این طور هست که خانم ها در محیط های کاری باید با حجاب باشن.
اونیکی خانم تو واتس اپ بهم گفت که دوربینم بازه و منم حول شدم و تنها کهری که از دستم بر اومد به پیشنهاد اون خانم این بود که دستم و بزارم روی دوربین گوشیم. خب خیلی سخت بود و دیگه نمیتونستم بقیه کارامو با گوشی انجام بدم پس به سختی با یه دست یه تیکه کاغذ بریدم و یه تیکه چسب بریدم و چسبوندم روی دوربین. اما باز هم نمیتونستم کاری بکنم چون روی سنسور بالای گوشی هم کاغذ رو چسبونده بودم. با کلی ترس و لرز گوشه کاغذ رو بلند کردم که بتونم با گوشیم کار کنم. دوباره اون خانم اومد و تو واتس اپ گفت که میکروفونم هم بازه.
خیلی حول شدم و گفتم نمیدونم چیکار کنم اون راهنماییم کرد و انجام دادم اما باز هم میترسیدم که تصویر و صدای منو زیاد داشته باشن و تو خونه هرکی میومد میگفتم ساکت.
وسط جلسه می خواستم حرف بزنم و حالا صدام نمیرفت حتی میکروفون رو باز هم کردم باز صدام نمیرفت. همین روند ادامه داشت تا اینکه جلسه تموم شد.
ولی خاطره شد.
شما از این جور خاطره ها دارید؟


[ پنج شنبه 99/2/11 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
   ........   

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 48
کل بازدیدها: 64572
موضوعات وب