سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

پسر یکی از دایی هام یه دختر 5 ساله داره به اسم نیکا. یه دختر ناز و توپولی و بانمک و خوشگل. این دختر کوچولو هفته پیش، بخاطر آلودگی هوا، با مادرش تو خونه بوده و بیرون نیومدن تا اینکه مامانش میبینه نیکا مدام آب میخوره و دستشویی میره. اونقدر این آب خوردن و دستشویی رفتن نیکا زیاد میشه که مامانش میبردش دکتر و بعد از معاینه، نیکا کوچولو رو بستری میکنن و آزمایش میگیرن و میبینن قندش 500 هست. درحالی که قند یه به 5 ساله باید 200 نهایت 250 باشه. دکتر گفته اگه دو ساعت دیرتر آورده بودید میرفت تو کوما.

نیکا کوچولوی ما دیابت نوع 1 داره و باید روزی 3 وعده انسولین بزنه.

هرچیزی رو نمیتونه بخوره. نون خیلی دوست داره و یه بار به باباش میگه بابا گرسنمه یه تیکه نون بده، باباش بهش نون میده و نیکا حالش بد میشه و دکتر دعواشون میکنه که نباید بهش نون میدادید.

بعد چند روز بستری، مرخص شده اما برای زدن انسولین گریه میکنه و بخاطر نخوردن چیزایی که تاحالا میخورده، بیقراره.

دعا میکنم خدا خودش عنایتی بکنه به همه بیماران.


[ سه شنبه 98/9/19 ] [ 12:45 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

دیشب اولین شبی بود که بعد از حدود دو ماه وسط شب چرخیدم و به پهلو خوابیدم. با وجود اینکه با استرس بود و میترسیدم که خوابم ببره و تو خواب پام و بچرخونم و طوری بخوابم که پروتزم در بره، با این وجود دو بار وسط شب به پهلو خوابیدم اونم فقط 5 دقیقه. واقعأ حس خوبی بهم داد.

میگن آدما چیزایی دارن که قدرشونو نمیدونن و وقتی از دستشون میدن اونوقته که میفهمن چه نعمتی داشتن و شکرشو نمی‌کردن. منم الان در مورد خیلی چیزا همین حس و دارم و به پهلو خوابیدن هم یکی از اوناست.


[ دوشنبه 98/9/18 ] [ 3:18 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

دیروز نوبت دکتر گرفتم برای انجام ویزیت دوم بعد از جراحی تعویض مفصل لگن. من در تاریخ 13 مهر 98 بستری شدم و 14 مهر جراحی شدم و 8 آبان ویزیت اول بعد از جراحی رو انجام دادم و دیروز 16 آذر ویزیت دوم.

با ویزیت دیروز وارد مرحله سوم شدم. هر مرحله سختی های خودشو داره.

در مرحله سوم باید واکر رو کنار بزارم و چند روز با عصا راه برم و بعد عصا رو کنار بزارم.

دکتر گفت تا دوماه کج راه میری و می لنگی که طبیعیه.

من هم امروز شروع کردم به راه رفتن با عصا، واقعا درد داره و بخاطر درد نمیتونم وزن بزارم روی پام و خیلی می لنگم. با اینکه خیلی روی پام وزن نذاشتم اما دردم زیاد شد و زیاد راه نرفتم. تصمیم گرفتم کم کم قدم هامو زیاد کنم تا هم دردم زیاد نشه و هم آسیب ب لگن و کمرم نزنم.

و اتفاق خوب دیگه اینکه امروز یک بار برای اولین بار در دو ماه گذشته به مدت 10 دقیقه به پهلو خوابیدم.


[ یکشنبه 98/9/17 ] [ 5:57 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

دیشب باز خونمون تولد بود. تولد خواهرم 7 مهر و تولد همسرش 27 آبان و تولد دخترش 7 آذر بود اما اونها هم به دلیل جراحی من، تولدشونو نگرفته بودن. الانم که حدود دو ماه هست که من در دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن هستم و نمیتونستم برم خونه اونها و اونها هم می خواستن که برای من و مامان تنوع روحی بشه، تولدشون رو خونه ما برگزار کردن و از طرف دیگه هم برای اینکه من و مامان زیاد اذیت نشیم هر سه تولد رو با هم گرفتن.

همه چیز رو آوردن خونه ما و جاتون خالی شام کباب کوبیده بود.

اول قرار بود تولد رو بزارن شب یلدا اما بعد قرار شد الان یه دورهمی برگزار کنن و شب یلدا هم یه دورهمی دیگه تا تنوع روحی بشه.


[ شنبه 98/9/16 ] [ 4:54 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یکی دیگه از کارایی که در دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن انجام میدم، بافتنی هست.

الان چند روزه تصمیم گرفتم بافتنی ببافم، هم با اینکار وقتم رو بگذرونم و هم کامواهایی که دارم تموم بشه و فضام بازتر بشه.

یکم سخته و دستم درد میگیره اما خب بد نیست البته منظورم از بافتنی، بافت بلوز و پیراهن و ... نیست چون هم حرفه ایی نیستم و هم خوابیده هستم و تسلطی روی بافتنی ندارم. بنابراین در حد هدبند و کلاه و شال گردن ساده.

دو روزه یه هدبند ساده بافتم و الانم یه اشارپ شروع کردم البته با کاموا کلفت و با طرح مش ساده.


[ جمعه 98/9/15 ] [ 4:53 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

تقریبا سه ماه پیش تصمیم گرفتیم دستگاه بخور بخریم. 

من تاکیدم رو بخور گرم بود برای بخور صورت و بخور هنگام سرماخوردگی و بخور برای گریپ بینی و ... و خواهرم تاکیدش رو بخور سرد بود و میگفت همه میگن بخور سرد بهتره. منم مقاومتی نکردم و پیش خودم گفتم بخور سرد و که گرفتیم من میزارمش کنار گلدونام و میگم از اون نقطه بخور وارد هوای اتاق بشه، اخه شنیده بودم بخور سرد برای گیاهان خیلی خوبه.

خلاصه که بعد از چند روز دیدم خواهرم با یه بخور سرد و یه بخور گرم اومد خونه. کلی ذوق کردم. بخور گرم ایرانی بود و گفت تو کل مغازه های بازار، بخور گرم فقط همین یه مدل و یه برند بود. ببخور سرد، برند ژاپنی بود.

برعکس دستگاه بخور گرم که هم بد رنگ بود و هم فقط یه مخزن داشت و المنت و نه دکمه خاموش و روشن داشت و نه درجه کم و زیاد، دستگاه بخور سرد، شیک بود و هم دکمه خاموش و روشن داشت و هم درجه کم و زیاد.

الان تقریلا دو ماه هست که بسته به شرایط و تنوعی از هر دو استفاده کردیم. اولا که بنظرم بخور سرد تاثیری برای گیاهام نداشت و برای رطوبت هوا و کاهش سرماخوردگی و ... هم تاثیری نداشت. عملا دیگه روشنش نکردیم. بخور گرم هم با وجود اینکه گفتن اسانس و ... نباید استفاده کنیم باهاش، اما من حس میکنم همین اب ساده اش هم، هم هوا رو گرم میکنه، هم هوا رو مرطوب میکنه، هم باعث کاهش خشکی گلو و باز شدن راه تنفسی و گریپ بینی میشه.

اوایل دستگاه بخور گرم بی صدا بود اما جدیدا زوزه میکشه و سوت میزنه. از اون عجیب تر اینکه دو شب پیش علاوه بر بخار، اب هم از خودش می پاشید بیرون. پس از بررسی های صورت گرفته متوجه رسوب فراوان در مخزن، کلاهک و دهانه دستگاه شدیم و الان دو روزه که درگیرشیم. و امروز بالاخره عملیات رسوب زدایی با موفقیت به پایان رسید.

ابمون که بعد از دو ماه موجب رسوب گیری شدید یه دستگاه میشه، ما رو به فکر کلیه و سنگ کلیه انداخت.


[ پنج شنبه 98/9/14 ] [ 6:25 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یکی دیگه از کارهایی که در دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن، برای گذران وقت انجام میدم وبگردیه.

 در مورد هرچیزی که پیش میاد و به ذهنم میرسه سرچ می‌کنم.

از عکس تبلیغ فیلم هایی که میبینم تا اطلاعاتی در مورد بیماریم و ... و نهایتأ سایت‌های خرید.

تقریبأ هر دو هفته یکبار یه بسته میاد در خونمون و خریدای منه.

اوایل مادرم اینا عجیب بود براشون اما دیگه کم کم عادت کردن طوریکه شوهر خواهرم وقتی میاد خونمون میگه جدید چی خریدی.

وبگردی خوبه البته اگر موضوع خاصی توی ذهنت باشه اون موقع هست که من تا به اون چیزی که میخوام نرسم ول کن ماجرا نیستم. حالا اگه به زبان فارسی شد که شد اگر، نه، به زبان انگلیسی. موضوع اینه که من باید اون چیزی که میخوام رو پیدا کنم.

حالا شما فکر کنید این وسط، چند روز اینترنت قطع بود و انگار هیچ کاری واسه انجام دادن نداشتم و فقط سقف اتاق و نگاه می‌کردم.

اولأ که خدا اون کسی که اینترنت رو بوجود آورد و پدر و مادرش رو و اون کسی که اینترنت رو به اینجا آورد و پدر و مادرش رو بیامزره، دومأ باید دعا کنیم اینجا این اینترنت همیشه با سرعت برقرار باشه چه برای سایت های داخلی و چه برای سایت های خارجی، تا حداقل بیماران و افرادی که واقعأ کار دیگه‌ای نمی‌تونن انجام بدن، بتونن با وبگردی و گذران وقت حداقل درد رو کمتر حس کنن و برای مدتی سرگرم باشن و به بیماریشون فکر نکنن یا اگرم در مورد بیماریشون سرچ و تحقیق می‌کنن، باعث افزایش آگاهیشون بشه تا بتونن زندگی بهتری داشته باشن.


[ چهارشنبه 98/9/13 ] [ 5:21 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

از اونجایی که من در دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن هستم و اکثر اوقات روز رو در تختخواب دراز کشیدم و نمیتونم کار خاصی انجام بدم. یکی از کارهایی که اوقات خودم رو باهاش سپری می‌کنم دیدن فیلم هست. البته اون هم با سختی، اما خب از زل زدن به دیوار بهتره.

دو، سه روزی بود که اوضاع پا و دردم بهتر بود و روزی سه تا فیلم میدیدم. بعضی روزها دوتا و بعضی روزها هم اونقدر درد دارم و کلافه هستم که هیچی.

ژانر و بازیگراش و موضوعش مهم نیست، فیلم رو میبینم که زمانم بگذره و حس کنم با وجود اینکه دراز کشیدم ولی حداقل یه کاری در طول روز کردم و بیکار نبودم.

ترجیح میدم فیلم خارجی باشه و تا بحال به جز یکی بقیه فیلم هایی که دیدم خارجی بودن، اونم زبان اصلی. دوست ندارم فیلم ترجمه شده یا زیرنویس دار ببینم.

بعضی از فیلم های هم که دیدم از نوع DVD بودند و یک فیلم در چند فایل بود، منم شروع به دیدن فیلم کردم و دقیقأ قسمت آخر فیلم، فایلش نبود و به عبارتی فیلم ابتر موند.

شما چه فیلم هایی رو پیشنهاد می‌کنید؟


[ سه شنبه 98/9/12 ] [ 3:43 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

در مورد مسائل پزشکی و درمانی هیچوقت به اون چیزهایی که دیگرون میگن و توی سایت ها مینویسن اعتماد نکنید و بر اساس اونها برنامه ریزی نکنید. 

قبل از جراحی تعویض مفصل لگن، تو سایت ها کلی کلیپ و متن میخوندم از کسایی که این عمل رو انجام دادن و فکر میکردم میشه بر اساس حرفاشون برنامه ریزی کرد. اکثر غریب به اتفاقشون میگفتن فردای جراحی دیگه درد نداشتن. یه عده هم میگفتن چند روز بعد از جراحی دیگه درد نداشتن. منم پیش خودم گفتم پس همون هفته اول سر پا میشم.

اما حالا که تقریبا دوماه از جراحیم میگذره، میگم که همش دروغ بوده، بله دروغ به تمام معنا.

من یک سال گذشته رو درد داشتم، پس میدونم کدوم درد مربوط به لگنم هست، کدوم درد مربوط به کمرم و ...

چند روز دیگه میشه دوماه که جراحی کردم و هنوز درد دارم، گاها در لگنم، گاهی ساق پام، گاهی انگشتای پام، گاهی رونم، گاهی تیر میگشه از بالا تا پایین، گاهی پروتزم داغ داغ میشه و .... اینا دردایی هست که تو همون پایی که جراحی کردم دارم و در کنارش دردای بقیه اعضای بدنم هم هست که بخاطر کم تحرکی این مدتم بوده، بخاطر فشاری که این مدت رو بقیه اعضای بدنم آوردم و هم بخاطر تغییری که در اسکلت بدنم اتفاق افتاده.

من واقعا نمیدونم چطور اون افراد میگفتن فردای جراحی دیگه درد نداشتن!!!

 


[ دوشنبه 98/9/11 ] [ 10:18 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یه چیزی هست که آدما هر کدوم به زبون و باور خودشون به اسم خاصی صداش می کنن اما ته تهش همشون یه چیزه. یه عده میگن چشم شور، یه عده می گن چشم زخم، یه عده می گن انرژی منفی، یه عده می گن هاله سیاه و ....

چشم شور یعنی یه کسی از روی علاقه یا از روی حسادت وقتی از چیزی یا کسی تعریف میکنه به سرعت اون چیز از بین میره و خراب میشه یا اون فرد مریض میشه و ...

شاید اطرافمون از این افراد باشن اما ما ندونیم یا دقت نکرده باشیم. ولی یه عده آدم هم هستن که میشناسیمشون.

تو فامیل نزدیک ما هم یکی هست که شوری چشمش خیلی زیاد و شدیده به طوری که تقریبأ 2 ساعت بعد از اینکه فرد از خونه ما میره یه اتفاق عجیبی تو خونه ما میفته یا ظرفی میشکنه یا گیاهی خراب میشه یا فردی حالش بد میشه.

اولأ که این فرد از اقوام نزدیک هست و ثانیأ شوریه چشمم طوریه که حتی اگه حرفی نزنه و فقط به دیده حیرت به چیزی نگاه کنه اون اتفاق بد میفته. ثالثأ اسپند هم تأثیری نداره.

اوایلی که این فرد وارد فامیل ما شده بود، بی اطلاع از شوریه چشمش، از چیزی یا کسی که تعریف میکرد ما هم تازه شروع میکردیم باز از خوبی های اون فرد یا از مزایا و ویژگی های مثبت اون چیز می گفتیم و وقتی میرفت به ناگاه اون فرد مریض میشد یا اون چیز از بین میرفت. بعد از یه مدت متوجه شدیم و سعی کردیم دیگه از چیزی یا کسی جلوش تعریف نکنیم و به محض خروجش از خونمون اسپند مینداختیم. با این حال یه اتفاقی می افتاد اما نه خیلی شدید.

شما به چشم شور یا شم زخم اعتقاد دارید؟

شما هم اطرافتون افرادی هستند که چشمشون شور باشه؟

در مقابل این افراد برای از بین بردن اثر چشم زخمشون یا کاهش صدمات ناشی از چشم شورشون چه کار می کنید؟


[ یکشنبه 98/9/10 ] [ 5:28 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 65950
موضوعات وب