سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ
یه بار اومدم خونه و دیدم مودم روشنه و وای فایشم کار میکنه اما من نمیتونم وصل بشم. رفتم وای فای گوشیمو خاموش و روشن کردم دیدم ازم پسورد میخواد. پسورد و زدم دیدم قبول نمیکنه. با بقیه دستگاه های خونه هم تست کردم دیدم اونا هم مشکل پسورد دارن. کابلی وصل شدم به مودم و دیدم پسورد وای فایمون عوض شده، پسورد قبلی رو گذاشتم و وصل شدیم و یک ساعت بعد دوباره همون اتفاق. تا شب سه چهار بار من پسورد وای فای و عوض کردم و دیدم هربار تغییر میکنه.
فهمیدم یکی وصل میشه به مودم خونه ما و پسورد وای فای رو عوض میکنه.
اینبار وصل شدم و مک آدرس دادم به مودم. دیگه تغییر نکرد و کسی نتونست وصل بشه به مودم.

 


[ دوشنبه 98/12/19 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
قبلأ معلما کارشون زیاد بود. باید همه چیز و تو مدرسه به دانش آموز یاد میدادن. از همه درسا گرفته تا ادب و احترام و نظم و انضباط و خلاصه زندگی کردنو. از طرفی تخته ها هم کچی بود و کلی باید سرپا وایمیستادن و کچ میخوردن و لباساشونم گچی میشد. علاوه بر همه اینا چون درجریان مشکلات دانش آموزا قرار میگرفتن، سعی میکردن به هر نحوی شده اون مشکلات رو برطرف کنن، با پدر و مادر صحبت میکردن و آشتیشون میدادن، سعی میکردن تا جایی که میتونن مشکلات مالی خانواده دانش آموز و بر طرف کنن و خلاصه که وارد خانواده دانش آموزا هم میشدن.
اما حالا
سر کلاس درس که نمیدن فقط بگو و بخند و برقص و کار درستی دانش آموزا رو دیدن تا زنگ کلاس تموم بشه. بعدشم که تو تلگرام و واتس اپ گروه درست میکنن و به والدین میگن که تکلیف بچه چیه و والدین باید تو خونه خودشون به بچه درس بدن و وقتی میپرسی پس تو کلاس چیکار میکنی، فقط نگات میکنه چون کاری نمیکنن.
الان دیگه معلمی کار سختی نیست. وارد خانواده دانش‌ آموزا هم نمیشم و مدام هم از والدین پول میگیرن و کاری ندارن که امکان داره خانواده ای تمکن مالی نداشته باشه.

 


[ یکشنبه 98/12/18 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
من یه خواهرزاده دارم که اسمش ساغره و امسال اول دبستان بود. خواهرم شروع مدارس کلی براش توضیح داد و توجیهش کرد که درس خوندن خوبه و آدما چرا باید برن مدرسه و چند روز مدرسه میره و چند روز تعطیله و ... این بچه یکی دو هفته اول هربار که ازش میپرسیدی میگفت 5 روز میرم مدرسه و 2 روز نمیرم، درس خوندن و دوست دارم، مدرسه رو دوست دارم و خلاصه کلی از مزایای مدرسه و درس برات حرف میزد.
به دلیل آلودگی هوا یه هفته دو روز نرفت مدرسه، هفته بعد شنبه نرفت هفته بعدش سه روز نرفت هفته بعدش یکشنبه و چهارشنبه و خلاصه که از بچه میپرسیدی چند روز میری مدرسه میگفت نمیدونم، میگفتی چرا تعطیلی میگفت بخاطر آلودگی هوا.
رسیدیم به سردی هوا و یه هفته سرما خورد و دو روز نرفت مدرسه، هفته بعد دو روز دل درد گرفت و نرفت مدرسه. ازش میپرسیدی چرا مدرسه نمیری میگفت مریضم.
برف اومد، یه هفته دو روز بخاطر برف تعطیل بود، هفته بعد شنبه و سه شنبه تعطیل بود. ازش میپرسیدی چرا مدرسه نمیری، میگفت بخاطر برف.
حالا هم کرونا اومد و دو هفته هست که بخاطر کرونا تعطیلن. گفتن به بچه ها نگید که نترسن. ازش میپرسی چرا مدرسه نمیری میگه نمیدونم.
از اونجایی که انسانها ذاتأ راحت طلب هستن و صبح بیدار شدن سخته و درس خوندن سخته. ازش میپرسی مدرسه رو دوست داری میگه نه. میگی چرا میگه صبح باید رود بیدار شم، باید درس بخونم. معلممونو دوست ندارم، بچه ها اذیت میکنن...
خلاصه که بچه از همین اول دبستان اهمیت مدرسه رو نفهمید و انظباط و دیگه درک نخواهد کرد و دیگه مدرسه جزو اولویتش نیست. فکر کنم دیگه هم مثل ما به مدرسه اهمیت نخواهد داد.
این ساغر دیگه ساغر شروع اول دبستان نمیشه.

 


[ شنبه 98/12/17 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
ما مردمی مذهبی بودیم و داشتیم و هنوز هم داریم اما مومن باید عاقل باشه، خداوند گفته من به انسان ها عقل دادم تا فکر کنن و راه درست رو انتخاب کنن. گفته اگر خودتون نمیتونید درست تصمیم بگیرید اجماع کنید.
حالا این وسط من واقعأ درک نمیکنم افراد کوته فکری که از عقل استفاده نمیکنن و فقط همه جا پای دین و خدا و مذهب و وسط میکشن و تهشم میگن قسمت این بوده، خواست خدا بوده، حتمأ حکمتی داره و از این جملات.
عقل حکم میکنه در شرایط اضطرار برای جلوگیری از شیوع بیماری اجتماع نکنیم و ارتباطات خودمون رو کمتر کنیم هم برای سلامت خودمون و هم برای سلامت دیگرون.
حالا این وسط یه عده علم دین بالا گرفتن و میگن حتمأ باید نماز جماعت برگزار بشه، حتمأ باید زیارت رفت، حتمأ باید صله رحم کرد، دسته عزاداری راه میندازن تو خیابون، خودجوش پشت در مراکز نماز جمعه که بخاطر سلامتی بسته شده میشینن و خودشون نماز جماعت میخونن.
واقعأ در عجبم از این حجم از حماقت و کوته فکری. خوبه از داستان های قران درس بگیریم که چطور اقوام احمق به هلاکت رسیدن.

 


[ جمعه 98/12/16 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
یکی از همکارامون که جانباز هم بود بخاطر ویروس کرونا فوت کرد. از اونجایی که تعداد زیادی از همکارای من جانباز هستن و یا سن بالا هستن و برای ابتلا به کرونا ریسک بالایی دارن. مدیرعامل شرکت اعلام کرد افرادی که مشکلات قلبی، ریوی، کلیوی دارن و جانبازان و افراد ریسک بالا میتونن دورکاری انجام بدن.
خداروشکر که شرایط منم پذیرفتن و گفتن چون من تازه جراحی کردم جزو این دسته محسوب میشم و میتونم دورکاری کنم.
اینکه این دورکاری تا چه زمانی ادامه داره نمیدونم اما فعلأ پذیرفتن و من در خونه کارامو انجام میدم و برای رئیسم ایمیل میکنم. قرار شد در واتس اپ یهم خبر بدن که تا کی این شرایط رو خواهم داشت.

 


[ پنج شنبه 98/12/15 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
اولین چیزی که در مورد ماسک تنفسی باید در نظر گرفت اینه که اگر شما بیمار باشید بهتره ماسک استفاده کنید تا دیگران از شما بیماری رو نگیرن و اگر شما بیمار نباشید بهتره استفاده کنید تا از دیگران بیماری رو نگیرید چون خیلی از افراد رعایت بهداشت رو نمی کنن. بنابراین در هر دو حالت بهتره از ماسک تنفسی استفاده کنیم.
مخصوصأ الان که ویروس کرونا هم وجود داره و سرعت انتقالش هم بسیار بالاست و از طرفی چون نمیدونیم کی داره و کی نداره و چه کسی رعایت میکنه و چه کسی نمیکنه پس بهتره همه تأکید میکنم همه از ماسک تنفسی استفاده کنن تا به اطرافیان سرایت نکنه. پس به حرف عده ای که میگن ماسک اصلأ به درد نمیخوره و بیهوده است توجه نکنید. که اگه بیهوده بود در تمامی کشورها در زمان بیماری ازش استفاده نمیکردن و مخصوصأ جدیدأ در خود چین به دلیل کرونا.
از طرفی طبق تحقیقاتی که انجام دادم از اونجایی که بافت ویروس کرونا از چربی هست و سنگین هست بنابراین همین ماسکهای معمولی، برخلاف اون که میگن به درد نمیخوره، کاملأ هم مفیده و در بقیه کشورها، از همین ماسکها استفاده میکنن و یه عده که حساس ترن از ماسکهای فیلتر دار.
بنابراین توصیه من به همه اینه که از همین ماسکهای معمولی حتمأ حتمأ استفاده کنید.

 


[ چهارشنبه 98/12/14 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
تو این مدت از زمان جراحی تعویض مفصل لگنم تا به حال، اتفاقات متعدد شوکه کننده ای افتاد.
جراحی تعویض مفصل لگن، گرانی بنزین، سیل در چند شهر، چندین زلزله در شهرهای مختلف، آنفولانزای کشنده، هواپیما، فوت افراد در مراسم خاکسپاری، زلزله در چند شهر، حمله ملخها، پشه آئدس، حالا هم کرونا. هضم هرکدوم از این وقایق واقعأ برای افراد سنگینه.
من با وجود اینکه در دوران آنفولانزا تو خونه بودم اما این بیماری رو گرفتم و واقأ اذیت شدم و کلی دارو خوردم و خانواده ام خیلی به زحمت افتادن تا من این بیماری رو به سلامت گذروندم. و حالا کرونا اومده و من دارم میرم سر کار یعنی از خونه بیرون میرم. خیلی نگران هستم از طرفی با وجود اینکه با عصا تردد میکنم مراعات یه سری موارد مثل شستشوی مداوم دست و ... خیلی برام سخته.
مورد دیگه اینه که دکتر ستون فقرات برای من 10 جلسه فیزیوتراپی نوشته که میخواستم برم اما ترجیح دادم بخاطر کرونا فعلأ نرم.
از اون بعدتر اینکه من همچنان باید دو جلسه دیگه برم دندونپزشکی و اونجا هم خیلی مراعات نمیکنن.
از دندونپزشکی زنگ زدن بابت یادآوری نوبتم و منم گفتم بخاطر کرونا و شرایطی که دارم ترجیح میدم ادامه درمانم بعد از عید انجام بشه، منشیه مطب خندید و گفت باشه.
دعا میکنم اطرافیانم از این بیماری جان سالم به در ببرن.

 


[ سه شنبه 98/12/13 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یه مشکلی که در دوران نقاهتم تو خونه خیلی منو اذیت کرد مهره های انتهایی ستون فقراتم بود که در مدتی که من باید اکثر مواقع رو تاق باز میخوابیدم درد میگرفت. باپزشک جراح لگنم که درمیون گذاشتم، گفت که بعد از روبه راه شدن باید به جراح ستون فقرات مراجعه کنم.
منم حالا که بهتر شدم رفتم پیش یه جراح ستون فقرات و اون بعد از معاینه و دیدن عکسام گفت که در مرحله اول باید سعی کنم گودی کمرم رو که به دلیل مشکل لگنم به وجود اومده، معالجه کنم و بعد در مورد ستون فقراتم تصمیم بگیرم. برای گودی کمرم برام فیزیوتراپی نوشت و گفت ورزشهایی که فیزیوتراپی بهم میگه رو حتمأ تو خونه هر روز انجام بدم تا گودی کمرم بهتر بشه.
دکتر ستون فقرات معتقد بود با بهتر شدن گودی کمرم، مشکل مهره های ستون فقراتم هم بهتر میشه و با برطرف شدن کامل گودی کمرم، مشکل مهره هام هم کامل برطرف میشه.


[ دوشنبه 98/12/12 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

زمانیکه کسی برای طولانی مدت به استعلاجی میره و بیمه تأمین اجتماعی هست، شرکتی که توش کار میکنه در مدت استعلاجی حقوقی به فرد نمیده و بسته یه یک سری شرایط درصدی از حقوق پایه فرد رو بیمه تأمین اجتماعی پرداخت میکنه که البته اون هم حدود 4 الی 5 ماه بعد از اینکه مدارک بیمار در تأمین اجتماعی ثبت میشه. به این مبلغی که تأمین اجتماعی میریزه "حقوق استعلاجی" یا "غرامت بیماری" میگن.

سازمان تأمین اجتماعی این حقوق استعلاجی رو فقط و فقط به بانک رفاه میریزه. بیمار یا باید در بانک رفاه از قبل حساب داشته باشه یا بره حساب باز کنه.

در این روال اصلأ به این امر توجه نشده که امکان داره فرد بیمار شرایط رفتن به بانک برای بازکردن حساب رو نداشته باشه. همونطور که برای منی که جراحی تعویض مفصل لگن انجام داده بودم (در چندین پست به طور کامل تعریف کردم) شرایطش نبود.

و این درحالی بود که من یه حساب بسیار قدیمی رفاه داشتم که قبول نکردن و گفتن خیلی قدیمیه.

امیدوارم قوانین و روالها برای زندگی آسانتر تسهیل بشه علی الخصوص برای افرادی که بیمار هستند و علاوه بر بیماری جسمی فشارهای فکری و روحی هم دارند و با این قوانین دست و پا گیر، موجبات ناراحتی بیشترشون فراهم نشه.

 


[ شنبه 98/12/10 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

منم مثل هر کس دیگه ای همونطور که در یکی از پستهام با عنوان "تعدد حساب های بانکی" گفتم، در خیلی از بانکها حساب داشتم که شاید خیلی سال بود ازشون استفاده نکرده بودم.

اما همونطور که در پست قبلیم با عنوان "یادگیری زبان آلمانی" نوشتم، قصد مهاجرت در سال 94 برای من خیلی قوی شد و چون خیلی به رفتن از طریق پایان نامه ام امیدوار بودم، شروع کردم به بستن تک تک حسابهام.

پنج شنبه ها میرفتم بانک و متصدی بانک کلی تلاش میکرد تا منو به عنوان مشتری نگه داره اما در نهایت من میگفتم که دارم مهاجرت میکنم و دیگه به این حساب نیاز ندارم و میخوام ببندمش. بعد از این حرف دیگه نمیتونست چیزی بگه و حساب و می بست.

از اونجایی که پنج شنبه بانک ها زود تعطیل میشن و برای بستن حساب حتمأ باید بری همون شعبه ای که حساب و باز کردی و این یعنی هر شعبه سر راهم نمی تونستم برم و کارم و انجام بدم، پروسه بستن حسابهام چندین هفته طول کشید.

اما بعدش که مهاجرتم منتفی شد. مجددأ شروع به باز کردن حساب کردم.

علاوه بر این شرکتمون هر سال با یک بانک قرار داد بست برای پرداخت حقوق پرسنل و هرسال رفتیم یه بانک و حساب باز کردیم و باز برگشتم به حالت قبل که حسابهای متعددی در بانک ها دارم که ازشون استفاده نمیکنم.

 


[ جمعه 98/12/9 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 65965
موضوعات وب