سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

از خیلی سال پیش فکر مهاجرت به سرم زد اما من بینهایت خجالتی و وابسته هستم و بقیه اعضا خانواده هم اصلأ حتی سفر خارجی هم به ذهنشون خطور نمیکرد.

این فکر سال ها با من بود تا اینکه سال 94، به ذهنم رسید که از طریق پایان نامه ارشدم این کار رو بکنم. حدود 6 ماه به خیلی از اساتید و دانشگاه های خارجی ایمیل زدم و در مورد پایاین نامه ام گفتم اما نتیجه ای نگرفتم و بعد هم مشغله کاری و انتقال از یک معاونت به معاونت دیگه باعث شد بیشتر به کار مشغول بشم و از این مقوله دور شدم و در نهایت با یک سال تأخیر از پایان نامه ام دفاع کردم و باز هم مهاجرت بی نتیجه شد.

بعدشم که درگیر درد لگنم و جراحی تعویض مفصل لگن شدم. دو ماه بعد از جراحی، زمانیکه تا حدودی وضعیت روحی و جسمیم وارد مرحله بهتری شده بود باز فکر مهاجرت به سرم زد. اما خب من همچنان شخصیت وابسته ای داشتم و دارم. با اینحال برای اینکه در این مسیر گامی برداشته باشم و تلاش خودم رو کرده باشم تصمیم گرفتم به یادگیری زبان.

قبلأ خیلی دوست داشتم به کشور اتریش مهاجرت کنم چون هم موسیقی در اونجا خیلی مطرح هست و هم خیلی از جلسات سران در اونجا برگزار میشه و فکر کردم پس باید کشور خوب و جالبی باشه. اما پس از بررسی هایی که در دوران نقاهتم انجام دادم با توجه به شرایط من، حس کردم کشور آلمان بهتره.

بنابراین تصمیم گرفتم زبان آلمانی یاد بگیرم و از اونجایی که فعلأ شرایط تردد و نشستن سر کلاس آموزشی رو ندارم شروع کردم به یادگیری زبان آلمانی بصورت خودخوان.

واقعأ برام سخته و نمیدونم یه عده از افراد چطوری خودخوان یه سری چیز یاد میگیرن.

امیدوارم بتونم خودخوان بخونم و زبان آلمانی رو یاد بگیرم. خوشحال میشم اگر کسی روشی رو بلده یا راهنمایی داره بهم بگه و کمکم کنه یا سایت و مطلبی داره بهم بگه.

 


[ پنج شنبه 98/12/8 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

بعد از سه پشت قبلی درباره تعدد حساب های بانکی و نرم افزارهای بانکی و رمز دوم، در این پست میرسیم به آخرین دست آورد روز، یعنی همون رمز دوم پویا.

من در دوران نقاهت جراحی تعویض مفصل لگن بودم (در چندین پست به طور مفصل در این باره نوشتم) و امکان بیرون اومدن از خونه رو نداشتم و نیازهای خودم رو از طریق اینترنت خرید میکردم مثل توالت فرنگی سیار و وسایل ورزشی و ... که به ناگاه خبر رسید که دیگه امکان خرید اینترنتی با رمز دوم ایستا وجود نداره و باید رمز دوم پویا داشته باشی.

کلی هم از تمامی بانکایی که حساب داشتم اس ام اس اومد که خرید زیر 100 هزار تومن با رمز دوم ایستا امکان پذیره، اما خرید بالای 100 هزار تومن حتمأ باید رمز دوم پویا داشته باشی.

این وسط برای فعال سازی رمز دوم پویا یا باید میرفتم تو بانک یا نهایت دستگاه خودپرداز یا ATM اون بانک و من هم که شرایط بیرون رفتن نداشتم و خریدهام هم با توجه به گرانی اجناس، بالاتر از 100 هزار تومن میشد. به این ترتیب خریدهام رفت رو هوا.

متوجه شدم که بانک ملی نیازی به حضور فیزیکی توی بانک یا خودپرداز نداره و اگر قبلأ از بانکداری اینترنتیشون یعنی همون بام استفاده کرده باشی میتونی همونجا فعال کنی.

اما متوجه شدم هر بانک علاوه بر نرم افزار همراه بانکش باید یه نرم افزار دیگه برای تولید رمز دوم پویا توی گوشی موبایل نصب کنی.

شروع کردم به نصب نرم افزارهای رمز ساز، هرکدوم یه اسم، هرکدوم با یه فرایند متفاوت نصب و فعالسازی. بعد از کلی تلاش تونستم رمز دوم پویای بانک ملی رو فعال کنم. اما برای فعال سازی بقیه بانکایی که توشون حساب داشتم باید میرفتم خودپرداز که خب شرایطشو نداشتم.

یه بار اومدم یه خرید از طریق کدهای USSD انجام بدم که اگه با این کدها کار کرده باشید متوجه میشید به محض اینکه از صفحه انجام کارها بیاید بیرون اون کد دیگه کار نمیکنه و این یعنی با وجود داشتن رمز دوم پویا شما امکان استفاده از کدهای USSD رو برای خرید ندارید.

با توجه به پیام بانکا که خرید زیر 100 هزار تومن نیاز به رمز دوم پویا نداره سعی کردم از طریق *1# یه شارژ 5 هزار تومنی موبایل بگیرم که به ناگاه رمز دوم پویا خواست.

الان نمیدونم پیام بانکا دروغ بوده یا کدهای USSD جو گیر شدن. و این یعنی از این پس خرید از طریق این کدها کلأ منتفیه.

علاوه بر این یه سری از این نرم افزارهای رمز ساز امکان کپی رمز تولید شده رو نداشته و باید رمز رو دونه دونه وارد کنی که گاهأ زمانش بیشتر از 60 ثانیه شده و مجددأ رمز تغییر میکنه و این امر برای کاربر در وارد کردن رمز دوم پویا استرس زا هست.

اگه این مشکلات به قول بعضی ها سوسولی رو بزاریم کنار، میرسیم به افراد نابینا که چون نرم افزارهای تولیدی برای آن ها گویا هست، عملأ اون امنیتی که فلسفه بوجود اومدن رمز پویا بوده از بین میره چون رمز پویای 60 ثانیه ای برای اونها بلند اعلام میشه که البته درحال حاضر هیچ کدوم از نرم افزارهای رمزساز بانک ها این امکان رو نداره چون اصلأ در مسیر تصویب رمز دوم پویا به این قشر از کاربرای فکر نشده و این افراد در نظر گرفته نشده اند. و این یعنی نابینایان عزیز در حال حاضر به هیچ وجه امکان خرید اینترنتی رو ندارن. و این یعنی بی فکری و این یعنی نادیده گرفتن.

با هم در کنار مشکلات تعدد نرم افزارهای بانکی و تعدد رمزها و نام کاربری های نرم افزارهای بانکی که باید بخاطر سپرد و میزان حافظه ای که از گوشی موبایل اشغال می شود این بی فکری و نادیده گرفتن و کجای دلم جا بدم.

که البته به مرور زمان باگ ها و معضلات دیگه این رمز نیز ظهور میکنه.

 


[ چهارشنبه 98/12/7 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

تو دوتا پست قبلی درباره تعدد حساب های بانکی و نرم افزارهای بانکی حرف زدم. این پست مربوط به رمز دوم هست.

از اونجایی که به مرور زمان خرید اینترنتی روال پیدا کرد، برای افزایش امنیت اطلاعات بانکی رمز دوم بوجود اومد و در نرم افزارهای بانکی هم در زمان خرید اینترنتی زمانیکه میخواستی رمز رو وارد کنی باز برای امنیت بیشتر یه پنجره ای شبیه کیبورد باز میشد که هر بار جای کلیدهاش تغییر میکرد و از طریق اون رمزتو وارد کنی.

این یعنی علاوه بر حفظ کردن نام کاربری و رمز ورود به نرم افزار یه رمز دوم رو هم باید حفظ میکردی. با اینحال با وجود افزودن رمز دوم و تدابیر امنیتی کیبورد متغیر باز هم کلی حساب حک شد و کلی دزدی اینترنتی اتفاق افتاد.

یعنی این گام امنیتی تسهیلی هم باز باگ هایی داشت.

 


[ سه شنبه 98/12/6 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

همونطور که تو پست قبلی درباره تعدد حساب های بانکی گفتم، با توجه به پیشرفت تکنولوژی و ظهور گوشی های هوشمند، در جهت تسهیل کارها و دیگر مزایا، برنامه نرم افزاری بانک ها بوجود اومد تا افراد بتونن خیلی از کارهاشونو با تلفن همراهشون و نرم افزارهای بانکی در بستر اینترنت انجام بدن. که البته این هم باز معضلاتی رو در بر داره.

اول اینکه حجم حافظه گوشی امکان داره کم باشه و نتونی نرم افزارهای مربوطه رو بریزی

دوم اینکه هر کدوم از این نرم افزارها سیاست خاصی رو برای رمز ورود دارن، یکیشون باید کاراکتر اول رمزت حتمأ حرف بزرگ باشه، یکی دیگه اصلأ حرف نمیگیره، اون یکی حتمأ باید کاراکتر خاص داشته باشه، یکی دیگه اصلأ کاراکتر خاص رو قبول نمیکنه، یکیشون میشه نام کاربری رو خودت هرچی میخوای بزاری، یکی دیگه نام کاربری باید شماره حسابت باشه، اونیکی یه شماره 8 رقمی باید از بانک بگیری به عنوان نام کاربری، خلاصه که بازهم کلی رمز و نام کاربری و ... باید حفظ کنی با اینکه یه جایی بنویسی.

بعدشم که باز چون تعداد حساب‌های بانکیت زیاده، تعداد نرم افزارهای بانکی که تو گوشیت میریزی و تعداد رمزا و نام کاربری ها زیاد میشه.

یعنی یه گام به سمت تسهیل برمیداری اما باز میبینی کلی سختی داره.

 


[ دوشنبه 98/12/5 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

بچه وقتی به دنیا میاد معمولأ والدین میرن برای تو یه بانکی یه حسابی باز میکنن و هر چند وقت یه بار یه پولی براش میریزن تا اندوخته ای باشه براش. بعد به مرور با توجه به شرایطی که بانک ها اعلام میکنن ناخداگاه آدما مدام میرن این بانک و اون بانک حساب باز میکنن تا از امکانات بیشتر و بهتری استفاده کنن.

بعد هم که بچه بزرگ میشه و به سن قانونی میرسه و میخواد بره دانشگاه، سر کار وام بگیره و ... یا بانکی هست که قبلأ حساب داشته یا اینکه مجبور میشه باز بره یه بانک دیگه حساب باز کنه.

حتی اگه بانکی باشه که چندین سال باهاش کار نمیکنی، سعی میکنی تا جایی اون حساب و خالی کنی و پولشو بذاری تو یه بانکی که باهاش کار میکنی، چون وقت و حال و حوصله رفتن به بانک و بستن حساب و نداری یا اینکه وقتی میری بانک، هزار و یک دلیل میارن و کلی حرف میزنن تا قانعت کنن که حسابتو نبندی یا اینکه نگه میداری میگی مبدا برم جایی و حساب بانک ملت بخوانن من حساب داشته باشم و لازم نباشه اون موقع برم حساب باز کنم.

که البته اونقدر الان بانک و موسسه مالی وجود داره و هرکسی با یه سری از این بانکا کار میکنه که واقعأ گاهی لازمه که تو انواع بانکا حساب داشته باشی. که البته یا باید شماره حسابا و شماره کارتای بانکای مختلفتو حفظ باشی یا همیشه دفترچه و کارتای بانکیت و همراه داشته باشی یا شماره حساب و شماره کارتارو تو موبایل یا دفترچه ای یادداشت کرده باشی همراهت باشه که در صورت لزوم ازشون استفاده کنی.

خلاصه که چشم باز میکنی میبینی کلی دفترچه بانکی و کارت بانکی داری که همشونم رمز دارن و خیلی وقت هم هست که باهاشون کار نکردی و واقعأ اذیت کننده هست.

 


[ یکشنبه 98/12/4 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

من همیشه به ساز زدن به عنوان یه هنر خاص نگاه میکردم و دوست داشتم یه سازی رو بلد باشم. ماجرایی که در مورد گیتار افتاد (در پست قبل تعریف کردم) بازهم نتونست این حس و علاقه من به نواختن ساز رو کم کنه.

سال 96، بعد از تموم شدن ارشد و دفاع کردنم تصمیم گرفتم باز برم سراغ یه ساز. رفتم یه آموزشگاه و دو روز، نوازنده سازهای مختلف اومدن و برامون نواختن و در مورد ساز توضیح دادن تا هنرجوها بتونن بهتر سازشونو انتخاب کنن. من ساز دف و انتخاب کردم و همون موقع او آموزشگاه خریدم.

حدود یک سال با کلی ذوق رفتم کلاس تا اینکه درد لگنم زیاد شد و علاوه بر درد جسمی از لحاظ روحی هم به هم ریختم و بعدشم مدام از این دکتر به اون دکتر میرفتم و نمیتونستم دیگه کلاس دف برم و تمرین کنم.

یک سال درد داشتم و بعدشم که ماجرای جراحی تعویض مفصل لگنم پیش اومد (در چند پست ماجرا رو به طور مفصل تعریف کردم). بعد از گذشت 4 ماه از جراحیم با توجه به اینکه دیگه میتونستم حدود 40 دقیقه بشینم تصمیم گرفتم دوباره نواختن دف رو شروع کنم اما چون هنوز شرایطم برای رفتن به کلاس بیرون فراهم نیست، تصمیم گرفتم توی خونه همون درسال قبلی رو تمرین کنم.

امیدوارم این بار بتونم این ساز و خوب و با تمام ریزه کاری هاش یاد بگیرم و بنوازم.

اگر کسی در زمینه یادگیری ساز دف، یادگیری ساز بصورت شخصی و در خونه بدون رفتن به کلاس اطلاعاتی، راهنمایی، مطلبی داره ممنون میشم کمکم کنه.

 


[ شنبه 98/12/3 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

همیشه ساز گیتار رو دوست داشتم. در دوران نوجوانی جدای از علاقه ای که به خود ساز زدن داشتم خیلی هم دوست داشتم تو مهمونی ها و دورهمی ها گیتار داشته باشم و شروع کنم به زدن یا مواقعی که تنها هستم و ناراحتم گیتار بزنم. اما خب پول خرید گیتار رو نداشتم و میدونستم که اگه به خانواده ام بگم برام نمی خرن.

این علاقه هیچ وقت کم نشد تا اینکه سال 83، تو دانشگاه یکی از پسرای کلاسمون اهل گیتار زدن بود و سال ها ساز میزده. پولامو جمع کردم و یه روز با اون رفتیم یه گیتار خریدیم.

با وجود اینکه درآمدی نداشتم و پول توجیبی کمی میگرفتم و تازه هزینه دانشگاه و مخارج رفت و آمد هم بود اما سعی می کردم پولامو جمع کنم برای کلاس گیتار. شروع کردم به کلاس گیتار رفتن و ساز زدن، بعد از یکسال کم کم گردنم شروع کرد به درد گرفتن و بعد از دو سال خیلی شدید شد و گفتن بخاطر گیتارته. چون دسته گیتارت کجه تاب داده و با وجودی که خرکش و بالا آوردن اما انحنای دسته باعث میشه من برای اینکه صدای مطلوب از ساز دربیاد کج بشینم و فرم گردن و دستمو تغییر بدم و به گردن و کتفم فشار بیاد.

عملأ نواختن گیتار و کنار گذاشتم اما سازمو نگه داشتم چون واقعأ گیتار و دوست داشتم. سالها گذشت تا اینکه برادرزاده ام 14 سالش شد و پارسال پیش از عید، گیتارمو دادم به اون و گفتم دستت باشه و من لازمش ندارم اما بدون که مال منه و هر زمان که خواستم باید بهم پس بدی. اونم با کلی ذوق قبول کرد گیتار و همه نت ها و سی دی های آمورشی و پایه گیتار و بهش دادم و یه آهنگم بهش یاد دادم.

الان یک ساله که گوشه اتاقشه و هر بار که دوستاش و دخترای فامیل میرن اتاقش براشون همون یه آهنگ و میزنه و لذت میبره.

 


[ جمعه 98/12/2 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

از زمانیکه یادمه من بیماری حساسیت داشتم و این حساسیت با عطسه و آبریزش بینی و سوزش چشم همراه بود. یه مدت به فصل پاییز حساسیت داشتم و یه مدت به فصل زمستون. تو فصل زمستون گاهی خودمم نمی فهمیدم که این الان حساسیته یا سرما خوردگی. بعد حساسیتم به فصل بهار شد. بعد از مدتی تغییر کرد و تو تابستون حساسیت داشتم و بهم میگفتن جلوی کولر میشینی و سرما میخوری. 

بعدشم که چشمتون روز بد نبینه و حساسیتم شد چهار فصل. یعنی من کل سال درحال عطسه کردن و آبریزش بینی و سوزش چشم بودم. مدام دستمال کاغذی دستم بود و هر کسی، دستمال کاغذی روی زمین یا هر جایی میدید میگفت مال توه و کلی با هام دعوا میکردن که کثیف هستی و چرا دستمالاتو جمع نمی کنی و ... و این درحالی بود که تا جایی که یادمه من همیشه دستمالامو سعی میکردم بزارم تو جیبم یا از بس دستمال و تو دستم میگرفتم اصلأ شکل دستمال معلوم میشد مال منه یا نه ولی خب کی گوش میکرد و کی قبول می کرد.

چند سال پیش دثگه واقعأ خسته شدم و رفتم دکتر برای درمانش. تقریبأ یک سال هر داررویی که بگید مصرف کردم. نهایتأ دکتره خیلی شیک و مجلسی گفت که شما باید اقلیمتو عوض کنی. گفتم یعنی چی ؟ گفت حساسیت شما مربوط به آب و هوا هست و باید شهر یا نهایت کشورتو عوض کنی تا خوب بشه.

منم تشکر کردم از تشخیص و تجویزش بعد از یک سال و اومدم بیرون.

دست به دامن درمان سنتی شدم. اما همه اون چیزایی که برای دیگرون آب روی آتیش بوده و با یکی دو بار مصرف مشکلشون حل شده برای من بعد یک سال بی تأثیر بود.

قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم پیش خودم میگفتم چی میشه جراحی که میکنم بدنم تحت تأثیر داروهای جراحی قرار بگیره و حساسیتم خوب بشه. تو چهار ماه دوران نقاهتم توی خونه واقعأ حساسیت نداشتم و از زمانیکه دوباره شروع کردم به سر کار رفتن، مجددأ حساسیتم شروع شد. دارم فکر میکنم شاید واقعأ باید اقلیممو عوض کنم و چون نمیخوام ریسک کنم شهر به شهر بگردم. بنظرتون بهتر نیست یه دفعه کشورمو عوض کنم؟ چه کشوری رو پیشنهاد می کنید؟


[ پنج شنبه 98/12/1 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
<< مطالب جدیدتر    ........   

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 69
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 69044
موضوعات وب