اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
| ||
چند وقتی هست که برای پایش بیماران کرونا، سایتی راه اندازی شده که افراد باید برن توش و اطلاعات خودشونو ثبت کنن. تو طول این مدت چندین بار وارد سایت شدم اما نتونستم ثبت نام کنم. هر بار که می خواستم تاریخ تولدم رو بزنم سال تولد رو نمیتونستم وارد کنم و بنابراین نمیتونستم وارد سایت بشم. [ چهارشنبه 99/1/13 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
یه پیج اینستاگرام داشتم که اومدم از روی کامپیوتر واردش بشم. شماره موبایلمو خواست که کد بفرسته بهش. شماره موبایلمو دادم و کدی دریافت نکردم. در طول روز 5 بار امتحان کردم و کلی منتظر بودم و هیچ کدی دریافت نکردم. آخرش شماره موبایل خواهرم و دادم و در چند ثانیه کد به شماره خواهرم ارسال شد و من تونستم وارد پیج بشم. [ سه شنبه 99/1/12 ] [ 5:43 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (2) ]
امروز داشتم یه سری عکس سرچ میکردم و خیلی از عکسا مربوط به سایت pinteres بود. اگه از این سایت استفاده کرده باشید میدونید که پس از چند دقیقه موندن توی این سایت و دیدن عکسا پیغام لاگین میاد و اگه لاگین نکنید نمیتونید عکسا رو ببینید. برای منم همین اتفاق افتاد و اومدن از طریق جیمیل وارد بشم. [ دوشنبه 99/1/11 ] [ 12:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (3) ]
رئیس قبلیم اهل زیورآلات نبود اما رئیس جدیدم هست و من تصمیم گرفتم وقتی رفتم سرکار، به عنوان عیدی یه دستبند درست کنم و بهش هدیه بدم. چند سانت دستبند سوارسکی گرفته بودم و از همون براش یه دستبند درست کردم . به نظر خودم که خیلی خوشگل شده و امیدوارم اونم خوشش بیاد و اندازه دستش باشه. [ یکشنبه 99/1/10 ] [ 11:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
این مدت که به دلیل کرونا خیلی تأکید میکنن برای توی خونه موندن و یه سری از شغلا هم دورکاری یا شیفتی شدن، خیلی از اطرافیان یا حتی از تلویزیون و اینستاگرام میشنوم که "خسته شدیم"، "حوصلمون سر رفته"، "کلافه شدیم"، "برای اینکه حوصلتون سر تره فلان کنید و ....". [ شنبه 99/1/9 ] [ 11:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
همیشه فکر میکردم وبلاگنویسی کار راحتیه مخصوصأ اگه یه وبلاگ شخصی باشه با موضوع شخصی که نویسنده مطالبی که دوست داره رو مینویسه اما حالا که خودم شروع کردم به اینکار دارم میبینم که سختیهای خودش رو داره. اول از همه اینکه حتمأ باید یه مقدار کدنویسی بلد باشی تا بتونی یه تغییراتی در قالب پیشفرض بوجود بیاری. مهمتر از همه اینه که نمیدونی درمورد چی بنویسی، گاهی شروع میکنم به نوشتن یه مطلب اما یعدش میبینم درکش برای کسایی که منو از نزدیک نمیشناسن سخته و امکان داره سوءتعبیر بشه. گاهی مطلب رو مینویسم اما میبینم نتونستم حق مطلب و ادا کنم و اون چیزی که میخوام ازش متواتر نمیشه. گاهی مطلب و مینویسم و بعد پشیمون میشم و پاک میکنم چون میترسم عواقب بدی در آینده بوجود بیاد و خلاصه اینکه در پیدا کردن موضوع برای نوشتن گاهی درمانده میشم. [ جمعه 99/1/8 ] [ 11:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (3) ]
من درست کردن زیورآلات رو خیلی دوست دارم و کلی وسیله خردیم و برای خودم درست میکنم. چندین بار پیش اومده که خواهرام برای هدیه به دوستاشون زیورآلاتی که من درست کردم رو ازم خریدن و به دوستاشون هدیه دادن. [ چهارشنبه 99/1/6 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
چند ماه پیش تصمیم گرفته بودم توی خونه دف تمرین کنم. چند هفته ای هم با پشتکار انجام دادم اما بعدش مدام کارهای مختلف پیش اومد که تمرین دف امروز و فردا شد و تقریبأ دو ماه هست که باز دوباره دست به دف نزدم. [ سه شنبه 99/1/5 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
من هر سال برای خواهر و مادرم هدیه میگرفتم و بهشون عید میدادم اما امسال هیچ هدیه ای ندادم. هم بخاطر جراحی تعویض مفصل لگن که داشتم و هم بخاطر کرونا نه بیرون رفتم که براشون هدیه بگیرم و نه اینترنتی سفارش دادم (چون اون هم باز ریسک انتقال ویروس کرونا رو داشت). ازشون عذرخواهی کردم و به شوخی بهشون گفتم شماره کارت بدید بهتون کارت به کارت میکنم. [ دوشنبه 99/1/4 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (بدون) ]
قبلأ مدام با خودم میگفتم خب من که میفهمم چرا بقیه نمی فهمن، بعد دیدم بقیه یه چیزایی رو میفهمن که من نمیفهمم. به این نتیجه رسیدم که ذهن و عقل آدما شبیه هم نیست و بنابراین درکشون از مسائل هم یکی نیست. بنابراین باید با زبانی که ناراحت نشن بهشون موارد رو توضیح بدی تا درک کنن. [ یکشنبه 99/1/3 ] [ 10:0 صبح ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات (2) ]
|
||
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |