سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

یه مشکلی که در دوران نقاهتم تو خونه خیلی منو اذیت کرد مهره های انتهایی ستون فقراتم بود که در مدتی که من باید اکثر مواقع رو تاق باز میخوابیدم درد میگرفت. باپزشک جراح لگنم که درمیون گذاشتم، گفت که بعد از روبه راه شدن باید به جراح ستون فقرات مراجعه کنم.
منم حالا که بهتر شدم رفتم پیش یه جراح ستون فقرات و اون بعد از معاینه و دیدن عکسام گفت که در مرحله اول باید سعی کنم گودی کمرم رو که به دلیل مشکل لگنم به وجود اومده، معالجه کنم و بعد در مورد ستون فقراتم تصمیم بگیرم. برای گودی کمرم برام فیزیوتراپی نوشت و گفت ورزشهایی که فیزیوتراپی بهم میگه رو حتمأ تو خونه هر روز انجام بدم تا گودی کمرم بهتر بشه.
دکتر ستون فقرات معتقد بود با بهتر شدن گودی کمرم، مشکل مهره های ستون فقراتم هم بهتر میشه و با برطرف شدن کامل گودی کمرم، مشکل مهره هام هم کامل برطرف میشه.


[ دوشنبه 98/12/12 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

امروز برای اولین بار بعد از جراحی تعویض مفصل لگنم رفتیم خونه خواهرم. تو این مدت که من دوران نقاهتم رو میگذروندم، خواهر و شوهر خواهرم خیلی لطف کردن و دنبال کارای بیمه و افتتاح حساب و ... برای من بودن.

برای تشکر از تمام زحماتی که این مدت برای من کشیده بودن، برای خواهرم یه فلش مموری 16 گیگ سونی، برای شوهر خواهرم یه ادوتویلت وبرای خواهر زاده ام هم لوازم نقاشی، هدیه بردم.


[ پنج شنبه 98/11/10 ] [ 7:27 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

هفته دیگه مرخصی استعلاجیم تموم میشه و باید برم سر کار. از اونجایی که هنوز کامل بهبود پیدا نکردم و الان تو خونه بعد از یک ساعت نشستن، میرم روی تخت دراز می کشم، نگران این هستم که وقتی میرم سر کار و از نشستن خسته میشم، تختی برای دراز کشیدن نیست و اگر بخوام برای استراحت دراز بکشم باید برم نماز خونه اداره. اولا که نمازخونه اداره بالا پشت بوم اداره ساخته شده و تا طبقه 5 با آسانسور باید برم و از اونجا حدود 20 تا پله داره تا نماز خونه و بعدشم اینکه نماز خونه باید روی زمین دراز بکشم. و من از مهر که جراحی تعویض مفصل لگن انجام دادم تا الان روی زمین نشستم و دراز نکشیدم.

امروز برای اولین بار سعی کردم روی زمین دراز بکشم. دراز کشیدن نسبتأ راحت بود اما بلند شدن سخت بود. مدام هوازم بود که زاویه لگنم از 90 درجه کمتر نشه و اینکه لگنم نچرخه تا خدایی نکرده پروتزم در نره.

انجام شد اما به سختی

این یک هفته باید چند بار دیگه تمرین کنم تا برای هفته بعد که میرم سر کار و میخوام برم نماز خونه استراحت بتونم.


[ سه شنبه 98/11/8 ] [ 5:19 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

درجه حرارت من با دمای فصل تغییر میکنه، یعنی تو تتبستون خیلی گرمایی هستم و تو زمستون خیلی خیلی سرمایی. تو زمستون گاهی تو هوای معمولی که بقیه راحت تردد میکنن من مدام از سرما دندونام میخوره بهم.

به خاطر همین سرمایی بودنم، تو زمستون خیلی لباس میپوشم، هم روی لباسم و هم زیر لباسم. 

دو سال پیش یه زیر شلواری تو کرکی خریدم، پسره فروشنده گفت خیلی جنسش خوبه و من خودم الان دوساله دارم مدام میپوشمش نه زانو میندازه نه شل میشه.

منم به اعتماد حرفش خریدم. یک هفته پوشیدمش و خیلی بد زانو انداخت. پیش خودم گفتم اگه بشورمش باز خودش و جمع میکنه. شستمش و کاملا شل شد و گشاد. خلاصه اصلا اون جوری نبود که فروشنده تبلیغ میکرد.

حالا امسال دوباره اومدم بپوشمش و دیدم انگار کوتاه هم شده. فعلا که تو خونه هستم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن رو میگذرونم، تصمیم گرفتم پایین پاچه شلوار و یه مقدار کشبافت ببافم تا بیاد تا مچ پام و بالا نره که وقتی میخوام زیر شلوار بپوشمش راحت باشم و اذیتم نکنه.

امروز اینکار رو کردم. خوب شد. پیشنهاد میکنم شما هم اگر همچین شلواری دارید لبه پایینش رو ببافید.


[ یکشنبه 98/11/6 ] [ 8:18 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یکی از خوردنی های مورد علاقه من کرپ و وافل داغ و تازه هست مخصوصا اگر با نوتلا باشه.

از اولین باری که کرپ خوردم، دوست داشتم یاد بگیرم و خودم مدام درست کنم و بخورم. اما قبلا اونقدر سر کار خسته میشدم که حال و حوصله آشپزی و پخت و پز و نداشتم. جدای از حال و حوصله اصلا توان جسمی کار تو خونه رو نداشتم. سر کار واقعا خسته میشدم. 

این مدت که تو خونه بودم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن رو میگذرونم، حالا که یه کم رو به راه شدم، امروز کرپ درست کردم.واقعا راضی بودم از کرپی که درست کردم و خوشم اومد و تصمیم گرفتم از این به بعد هر از چندگاهی برای خودم کرپ درست کنم و از زندگی لذت ببرم.

 


[ پنج شنبه 98/11/3 ] [ 11:48 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

چندسال پیش یه بار با خواهرم تصمیم گرفتیم کاغذ باطله هامونو جداگانه جمع کنیم و بفروشیم به اونجاهایی که کاغذ باطله میخرن.

از اونجایی که ما کلا تولید زباله مون کمه و درس و تحصیلمونم تموم شده بود، پروسه جمع آوری کاغذ باطله مون حدود یک سال طول کشید. بعد از یک سال تقریبا سه تا کیسه بزرگ کاغذ شده بود. از اونجایی که خونه ما کوچیک بود و کیسه کاغذا هم گوشه اتاق بود، تو این مدت کلی غر مامان و شنیدیم. خلاصه بعد از سه تا کیسه گفتیم ببریم مغازه.

مغازه کیسه ها رو کشید و شده بود 9 کیلو. من خیلی هیجان زده شدم و فکر میکردم 9 کیلو خیلیه، اما تهش مغازه دار حدود 3 هزار و خورده ای داد. خورد تو ذوقم. دیدیم اصلا ارزش شنیدن غرغر مامان و حرص خوردن مامان و اشغال کردن گوشه اتاق و نداره. بعد از اون دیگه اینکارو نکردیم.

تو این مدتی که تو خونه بودم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصلم لگنم رو میگذروندم یه بار به مامان اینا گفتم کارتن کتابایی که تو انباری دارم رو بیارن بالا تا یه بازبینی کنم.

تو بازبینی کارتن کتابام حدود دوتا کیسه بزرگ سررسید و کاغذ دور ریز داشتم و گذاشتم تو راهرو که مامان با خودش ببره و بندازه سطل آشغال سر کوچه.

مامان نبرد و گفت باشه ماشینای پسماند خشک که اومدن میدیم ببرن. دو هفته گذشت و ماشین پسماند خشک نیومد. امروز مامانم خونه نبود و من صدای ماشین پسماند و شنیدم. برای اینکه زود برسم به ماشین تند تند لباس پوشیدم و تند تند راه رفتم و کیسه هارو از تو راهرو برداشتم و رفتم تو کوچه. 

شانس آوردم، به موقع رسیدم. ماشین و روشن کرده بود و داشت میرفت. بهش گفتم کاغذ هم میگیرید گفت بله. کیسه کاغذارو که بهش دادم، یه چندتا کیسه آبی بهم داد، گفتم اینارو چیکار کنم گفت ما در قبال پسماند خشکتون بهتون کیسه زباله میدیم.

یهو یاد نمکی های قدیم افتادم که نون خشک میبردیم و سبد یا نمک میگرفتیم.

در کل خوشم اومد. حرکت جالبی هست که پسماند خشک رو جدا کنی و بدی به این ماشینا. امیدوارم یه سری فرهنگای خوب و درست، واقعا جا بیفته.


[ چهارشنبه 98/11/2 ] [ 2:9 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم، فکر کردم که در دوران نقاهتم کلی فیلم میبینم. دیگران هم بهم توصیه میکردن که در دوران نقاهت، بیکاری، کلی فیلم ببین.

اما بعد از جراحی، اولا که تا یک ماه و نیم واقعا درد داشتم و بخاطر درد حال و حوصله فیلم دیدن نداشتم. دوما که به خاطر درد، مسکن میخوردم و بیشتر مواقع خواب و منگ بودم و نمیشد فیلم ببینم. سوما چون من تاق باز بودم و نمیتونستم بشینم و به پهلو یا شکم بخوابم، فیلم دیدن برام سخت بود.

با اینحال برای اینکه فکمو از لگنم منحرف کنم و زمان بگذره، تاق باز که خوابیده بودم، رو قفسه سینه ام یه بالشت میزاشتم و لپ تاپ میزاشتم روش و فیلم میدیدم. که اونم بخاطر سنگینی لپ تاپ قفسه سینه ام درد میگرفت. بعدش تصمیم گرفتم فیلم رو از لپ تاپ بریزم تو فلش و فلش رو وصل کنم به تبلت و با تبلت فیلم ببینم. یه چند بار با لپ تاپ و چندبار هم با تبلت فیلم دیدم و بعدش دیگه وارد ماه سوم نقاهت شدم و سعی کردم بشینم. 

دو هفته اول ماه سوم نقاهت چون میخوابیدم و مینشستم و راه میرفتم، نمیشد فیلم دید. از هفته سوم ماه سوم تقریبا میتونستم بشینم البته اونم نیم ساعت، شروع کردم به فیلم دیدن بصورت نشسته. شاید تقریبا هر دو روز یه فیلم.

اما الان تو هفته دوم ماه چهار نقاهتم، با وجود اینکه میتونم بیشتر بشینم، اونقدر کارای خورده ریز دارم برای انجام که فکر میکنم فیلم دیدن وقتمو هدر میده و بجای زمانی که میزارم فیلم ببینم، میتونم کلی کار مفید دیگه انجام بدم. 


[ یکشنبه 98/10/29 ] [ 2:56 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

چند سال پیش رفتیم حسن آباد و کلی کاموا خریدم که کلاه و شال و ساق و ... ببافم. 

یه کلاه و شال گردن شروع کردم و گردن و کتفم درد گرفت و باعث شد از شدت شروع بافتنی من کاسته شد. کامواهایی که خریده بودم و گذاشتم تو کارتن، شدن دوتا کارتن و گذاشتمشون تو انباری. هر سال در حد یه شال گردن و یه کلاه اونم خیلی با ملایمت و آرام آرام میبافتم.

امسال بخاطر جراحی تعویض مفصل لگنی که انجام داده بودم و دوران نقاهتم چند ماه بود. تصمیم گرفتم شروع کنم با کامواهایی که دارم یه چیزهایی ببافم تا کامواها جمع و جور بشن.

در کنار کامواهایی که داشتم 6 کلاف کاموای یک جور داشتم و قرار شد با اون ها یه بلوز ببافم. از دیروز بافتن بلوز رو شروع کردم اما همین امروز دیگه خسته شدم. هم نمیتونم طولانی مدت بشینم هم گردنم درد گرفت و هم کتفم.

اما خب شروع کردم و نمیخوام وسط کار، ول کنم و از طرفی اگه بافتن و ول کنم همچنان کامواها باقی میمونه و کسی هم نیست که ازشون استفاده کنه.

فک کنم حدود یه هفته زمان ببره تا بلوز تموم بشه.


[ سه شنبه 98/10/24 ] [ 4:43 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم شروع کردم به بازبینی فایل هایی که روی فلش ها و لپ تاپ و هارد اکسترنال سیو کرده بودم تا اگر به هوش نیومدم و بعدها خانواده ام خواستن فایلامو نگاه کنن فایل نامربوطی نباشه، فایلام زیاد و تکراری نباشه و خلاصه اعصابشون خورد نشه.

خودم که داشتم بازبینی میکردم واقعا خسته و کلافه شدم چون فایلام خیلی پراکنده و به هم ریخته بود. یه سری فایلارو تو پنج الی شش جای مخلفت سیو کرده بودم. یه سری فولدرام اسمشون یکی بود اما محتویاتشون فرق میکرد. یه سری فایل داشتم که تقریبا تو 5 سال گذشته اصلا پیش نیومده بود که نیاز داشته باشم بهشون نگاه کنم.

اونقدر فایلام زیاد بود که فقط تونستم یه سریاشونو بازبینی کنم و یه سریارو حذف کنم اونم فقط تو لپ تاپ.

امروز دوباره تصمیم گرفتم یه بازبینی رو فایلام انجام بدم البته فایلایی که تو هارد اکسترنال سیو کردم. چند ساعت طول کشید فقط یه سری از عکسا رو تونستم بازبینی کنم. فک کنم حداقل یه ماه زمان لازم داشته باشم تا بتونم نیمی از فایلامو بازبینی کنم. اما بازهم حس خوبی دارم از اینکار.


[ دوشنبه 98/10/9 ] [ 8:10 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

دیروز نوبت دکتر گرفتم برای انجام ویزیت دوم بعد از جراحی تعویض مفصل لگن. من در تاریخ 13 مهر 98 بستری شدم و 14 مهر جراحی شدم و 8 آبان ویزیت اول بعد از جراحی رو انجام دادم و دیروز 16 آذر ویزیت دوم.

با ویزیت دیروز وارد مرحله سوم شدم. هر مرحله سختی های خودشو داره.

در مرحله سوم باید واکر رو کنار بزارم و چند روز با عصا راه برم و بعد عصا رو کنار بزارم.

دکتر گفت تا دوماه کج راه میری و می لنگی که طبیعیه.

من هم امروز شروع کردم به راه رفتن با عصا، واقعا درد داره و بخاطر درد نمیتونم وزن بزارم روی پام و خیلی می لنگم. با اینکه خیلی روی پام وزن نذاشتم اما دردم زیاد شد و زیاد راه نرفتم. تصمیم گرفتم کم کم قدم هامو زیاد کنم تا هم دردم زیاد نشه و هم آسیب ب لگن و کمرم نزنم.

و اتفاق خوب دیگه اینکه امروز یک بار برای اولین بار در دو ماه گذشته به مدت 10 دقیقه به پهلو خوابیدم.


[ یکشنبه 98/9/17 ] [ 5:57 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 65493
موضوعات وب