اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
تو اداره فقط تعداد محدودی از همکارا درجریان بیماری من و جراحی تعویض مفصل لگنم بودن. از روزی که 4 ماه استعلاجیم تموم شد و برگشتم اداره، هر کسی که منو دید ازم پرسید و منم نمیتونستم جواب ندم و مجبور شدم به همه بگم جراحی تعویض مفصل لگن انجام دادم. بعد تازه وارد مرحله بعد میشیم، همه میپرسن چرا؟ مجبور میشم بگم در رفتگی لگن مادرزادی داشتم. خوبیش اینه که اکثرأ در همین جا صحبت تموم میشه و وارد مرحله دعا و آرزوی سلامتی میشیم. گاهی هم صحبت همچنان ادامه پیدا میکنه و دکترت کیه؟ کدوم بیمارستان بودی؟ چجوری بود؟ دارو مصرف میکنی یا نه؟ و خلاصه که هر سوالی دارن میپرسن. بدیش اینه که همکارا الان ظاهر منو میبینن و منم ماجرا رو تعریف میکنم و از نظرشون شاید خیلی خاص نباشه چون اصلأ درکی از نوع جراحی و درد و دوران نقاهت من ندارن. اینجاست که واقعأ میرسم به این عبارت: برای اینکه در مورد کسی حرف بزنیم باید اول کفشاشو بپوشیم تا ببینیم چه بر اون گذشته. [ شنبه 98/11/26 ] [ 7:0 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
........
|
درباره وبلاگ ![]() کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
آخرین مطالب
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 22 بازدید دیروز: 2 کل بازدیدها: 68735
موضوعات وب
پربازدیدترین مطالب
رتبه الکسا وبلاگ من
لینک های مفید
پیوندهای روزانه
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |