اتفاقات یک زندگی این وبلاگ اولین تجربه من است.
|
مامانم برای تقویت من جگر گرفته بود. از اونجایی که خودش امروز روزه بود و افطار خورده بود و داشت ظرفای افطارشو میشست. من جگر رو خورد کردم و به سیخ کشیدم و برای مامانم هم یه سیخ آماده کردماز اونجایی که بالکن ما کوچیکه، معمولا اگه بخوایم چیزی رو گریل کنیم تو آشپزخونه این کارو میکنیم. هود رو روشن میکنیم و رو گاز گریل میکنیم. منم گاز رو روشن کردم و چنتا سیخ مامانم گرفت و چنتا سیخ هم من گرفتم. اومدم یکی از سیخارو برگردونم که یهو سیخش چنان داغ بود که انگشت سبابه و شستم رو سوزوند. منم سیخارو ول کردم و رفتم سراغ ظرفشویی که یادم افتاد پام درد میکنه و نمیتونم بدوم. خودم و رسوندم به شیر آب و یه کاسه آب کردم و دستمو کردم توش. بعدشم پماد سوختگی زدم به انگشتام. دیگه میلی به خوردن جگرها نداشتم. اصلا دوست نداشتم غذا بخورم. اما خب رفتم و یه چندتا تیکه خوردم و بعدم رفتم رو تخت دراز کشیدم. [ سه شنبه 98/11/1 ] [ 8:50 عصر ] [ مهتاب جلالی ]
[ نظرات () ]
........
|
درباره وبلاگ ![]() کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
آخرین مطالب
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5 بازدید دیروز: 2 کل بازدیدها: 68718
موضوعات وب
پربازدیدترین مطالب
رتبه الکسا وبلاگ من
لینک های مفید
پیوندهای روزانه
لینک های مفید |
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |