اتفاقات یک زندگی
این وبلاگ اولین تجربه من است. 
قالب وبلاگ

امروز آخرین روز از استعلاجیم به دلیل جراحی تعویض مفصل لگن هست.

لباس های اداره رو اتو کردم. همکارم زنگ زد و گفت استعلاجیت امروز تموم میشه اگه فردا میای سر کار باید برات نامه شروع بکار بزنیم و اگر استعلاجیتو تمدید میکنی که هیچ. گفتم میام سر کار.

یکی از همکارام دیروز گفت اومدی سر کار شوکه نشی یکی اومده اداره و سر جات نشسته.

اقوام همه میگن نرو سر کار و استعلاجیتو تمدید کن.

واقعأ نمیدونم بهترین کار چیه؟ اینکه بر گردم سر کار یا استعلاجیمو تمدید کنم.

مادرم میگه فردا باید با خودم یه جعبه شیرینی ببرم سر کار. علتش رو نمیدونم.

فردا کلی وسیله دارم توالت فرنگی سیار، شیرینی و کیف خودم و اینکه با عصا راه میرم. خودم که نمیتونم مسیر طولانی رو رانندگی کنم. راننده آژانس هم نمیاد وسایل منو بیاره تا اتاقم. باید ببینم کسی رو پیدا میکنم فردا صبح منو ببره اداره یا نه.

باید ببینم اجازه میدن توالت فرنگی سیار رو بزارم تو سرویس بهداشتی یا نه.

نمیدونم پا و کمرم اذیت میشه یا نه؟ نمیدونم میتونم وسط کار استراحت کنم یا نه؟ نمیدونم برگشتنم به سر کار برای سلامتیم مضره یا مفید یا خنثی؟

واقعأ نمیدونم کار درست چیه؟ رفتار درست چیه؟


[ دوشنبه 98/11/14 ] [ 11:8 صبح ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

دیشب بعد از مسواک، موقعی که داشتم نخ دندون میکشیدم یهو یه تیکه از گوشه دندونم کنده شد. الانم زیرش سوراخه. شاید اگه هر زمان دیگه بود راحت میرفتم و دندونم و درست میکردم اما نمیدونم چرا از دیشب استرس گرفتم. میترسم برم دندون پزشکی و عفونت کنم.

دیشب از استرس خوابم نمیبرد و از فکر و خیال، سر درد گرفته بودم. بالاخره با یه زحمتی خوابیدم و خواب دیدم کل دندونم افتاده اونم از ریشه. خواب خیلی بدی بود. امروز از صبح که بلند شدم دپ هستم. 

اگر بشه تو محلمون یه دندون پزشک هست که برادرم میره پیشش، فکر کردم برم پیش اون اما یادمه برادرم میگفت یه دندون پزشک محلی و قدیمی هست و منشی نداره و خیلی استریل نیست. 

اگه بخوام برم یه دکتر دیگه، مسیرش دوره و منم فک میکنم نتونم تحمل کنم حداقل فعلأ بخاطر استرس جراحیم.

واقعأ نمیدونم چیکار کنم.


[ جمعه 98/11/11 ] [ 4:10 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

امروز برای اولین بار بعد از جراحی تعویض مفصل لگنم رفتیم خونه خواهرم. تو این مدت که من دوران نقاهتم رو میگذروندم، خواهر و شوهر خواهرم خیلی لطف کردن و دنبال کارای بیمه و افتتاح حساب و ... برای من بودن.

برای تشکر از تمام زحماتی که این مدت برای من کشیده بودن، برای خواهرم یه فلش مموری 16 گیگ سونی، برای شوهر خواهرم یه ادوتویلت وبرای خواهر زاده ام هم لوازم نقاشی، هدیه بردم.


[ پنج شنبه 98/11/10 ] [ 7:27 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

هفته دیگه مرخصی استعلاجیم تموم میشه و باید برم سر کار. از اونجایی که هنوز کامل بهبود پیدا نکردم و الان تو خونه بعد از یک ساعت نشستن، میرم روی تخت دراز می کشم، نگران این هستم که وقتی میرم سر کار و از نشستن خسته میشم، تختی برای دراز کشیدن نیست و اگر بخوام برای استراحت دراز بکشم باید برم نماز خونه اداره. اولا که نمازخونه اداره بالا پشت بوم اداره ساخته شده و تا طبقه 5 با آسانسور باید برم و از اونجا حدود 20 تا پله داره تا نماز خونه و بعدشم اینکه نماز خونه باید روی زمین دراز بکشم. و من از مهر که جراحی تعویض مفصل لگن انجام دادم تا الان روی زمین نشستم و دراز نکشیدم.

امروز برای اولین بار سعی کردم روی زمین دراز بکشم. دراز کشیدن نسبتأ راحت بود اما بلند شدن سخت بود. مدام هوازم بود که زاویه لگنم از 90 درجه کمتر نشه و اینکه لگنم نچرخه تا خدایی نکرده پروتزم در نره.

انجام شد اما به سختی

این یک هفته باید چند بار دیگه تمرین کنم تا برای هفته بعد که میرم سر کار و میخوام برم نماز خونه استراحت بتونم.


[ سه شنبه 98/11/8 ] [ 5:19 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

درجه حرارت من با دمای فصل تغییر میکنه، یعنی تو تتبستون خیلی گرمایی هستم و تو زمستون خیلی خیلی سرمایی. تو زمستون گاهی تو هوای معمولی که بقیه راحت تردد میکنن من مدام از سرما دندونام میخوره بهم.

به خاطر همین سرمایی بودنم، تو زمستون خیلی لباس میپوشم، هم روی لباسم و هم زیر لباسم. 

دو سال پیش یه زیر شلواری تو کرکی خریدم، پسره فروشنده گفت خیلی جنسش خوبه و من خودم الان دوساله دارم مدام میپوشمش نه زانو میندازه نه شل میشه.

منم به اعتماد حرفش خریدم. یک هفته پوشیدمش و خیلی بد زانو انداخت. پیش خودم گفتم اگه بشورمش باز خودش و جمع میکنه. شستمش و کاملا شل شد و گشاد. خلاصه اصلا اون جوری نبود که فروشنده تبلیغ میکرد.

حالا امسال دوباره اومدم بپوشمش و دیدم انگار کوتاه هم شده. فعلا که تو خونه هستم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن رو میگذرونم، تصمیم گرفتم پایین پاچه شلوار و یه مقدار کشبافت ببافم تا بیاد تا مچ پام و بالا نره که وقتی میخوام زیر شلوار بپوشمش راحت باشم و اذیتم نکنه.

امروز اینکار رو کردم. خوب شد. پیشنهاد میکنم شما هم اگر همچین شلواری دارید لبه پایینش رو ببافید.


[ یکشنبه 98/11/6 ] [ 8:18 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

یکی از خوردنی های مورد علاقه من کرپ و وافل داغ و تازه هست مخصوصا اگر با نوتلا باشه.

از اولین باری که کرپ خوردم، دوست داشتم یاد بگیرم و خودم مدام درست کنم و بخورم. اما قبلا اونقدر سر کار خسته میشدم که حال و حوصله آشپزی و پخت و پز و نداشتم. جدای از حال و حوصله اصلا توان جسمی کار تو خونه رو نداشتم. سر کار واقعا خسته میشدم. 

این مدت که تو خونه بودم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصل لگن رو میگذرونم، حالا که یه کم رو به راه شدم، امروز کرپ درست کردم.واقعا راضی بودم از کرپی که درست کردم و خوشم اومد و تصمیم گرفتم از این به بعد هر از چندگاهی برای خودم کرپ درست کنم و از زندگی لذت ببرم.

 


[ پنج شنبه 98/11/3 ] [ 11:48 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

چندسال پیش یه بار با خواهرم تصمیم گرفتیم کاغذ باطله هامونو جداگانه جمع کنیم و بفروشیم به اونجاهایی که کاغذ باطله میخرن.

از اونجایی که ما کلا تولید زباله مون کمه و درس و تحصیلمونم تموم شده بود، پروسه جمع آوری کاغذ باطله مون حدود یک سال طول کشید. بعد از یک سال تقریبا سه تا کیسه بزرگ کاغذ شده بود. از اونجایی که خونه ما کوچیک بود و کیسه کاغذا هم گوشه اتاق بود، تو این مدت کلی غر مامان و شنیدیم. خلاصه بعد از سه تا کیسه گفتیم ببریم مغازه.

مغازه کیسه ها رو کشید و شده بود 9 کیلو. من خیلی هیجان زده شدم و فکر میکردم 9 کیلو خیلیه، اما تهش مغازه دار حدود 3 هزار و خورده ای داد. خورد تو ذوقم. دیدیم اصلا ارزش شنیدن غرغر مامان و حرص خوردن مامان و اشغال کردن گوشه اتاق و نداره. بعد از اون دیگه اینکارو نکردیم.

تو این مدتی که تو خونه بودم و دوران نقاهت بعد از جراحی تعویض مفصلم لگنم رو میگذروندم یه بار به مامان اینا گفتم کارتن کتابایی که تو انباری دارم رو بیارن بالا تا یه بازبینی کنم.

تو بازبینی کارتن کتابام حدود دوتا کیسه بزرگ سررسید و کاغذ دور ریز داشتم و گذاشتم تو راهرو که مامان با خودش ببره و بندازه سطل آشغال سر کوچه.

مامان نبرد و گفت باشه ماشینای پسماند خشک که اومدن میدیم ببرن. دو هفته گذشت و ماشین پسماند خشک نیومد. امروز مامانم خونه نبود و من صدای ماشین پسماند و شنیدم. برای اینکه زود برسم به ماشین تند تند لباس پوشیدم و تند تند راه رفتم و کیسه هارو از تو راهرو برداشتم و رفتم تو کوچه. 

شانس آوردم، به موقع رسیدم. ماشین و روشن کرده بود و داشت میرفت. بهش گفتم کاغذ هم میگیرید گفت بله. کیسه کاغذارو که بهش دادم، یه چندتا کیسه آبی بهم داد، گفتم اینارو چیکار کنم گفت ما در قبال پسماند خشکتون بهتون کیسه زباله میدیم.

یهو یاد نمکی های قدیم افتادم که نون خشک میبردیم و سبد یا نمک میگرفتیم.

در کل خوشم اومد. حرکت جالبی هست که پسماند خشک رو جدا کنی و بدی به این ماشینا. امیدوارم یه سری فرهنگای خوب و درست، واقعا جا بیفته.


[ چهارشنبه 98/11/2 ] [ 2:9 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

در مورد رانندگی بعد از جراحی تعویض مفصل لگن، خیلی فکرم مشغول بود. هم بخاطر اینکه نمیدونتم کی میتونم رانندگی کنم و هم بخاطر اینکه ماشین باتری خالی نکنه و مشکلی براش پیش نیاد بخاطر عدم استفاده.

الان چند باری هست که رانندگی کردم اما بیشتر از 30 دقیقه نمیتونم رانندگی کنم هم لگنم درد میگیره هم مچ پام. ازطرفی نمیدونم چرا موقع رانندگی استرس دارم و همش نگرانم که تصادف کنم یا لازم باشه جایی پارک کنم یا تو ترافیک بمونم و لازم باشه که خیلی ترمز بگیرم و حتی سعی میکنم مسیرایی رو برم که خیلی کوچه، پس کوچه نباشه.

نمیدونم تا کی این حس و دارم.

بخاطر اینکه هم این حسم کمتر بشه و هم برای مامانم یه کاری بکنم و حس خوبی به مامانم بدم، الان دوبار هست که میرم دنبالش و از استخر میارمش خونه. اما باز لگنم درد میگیره.


[ دوشنبه 98/10/30 ] [ 9:12 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

قبل از جراحی تعویض مفصل لگنم، فکر کردم که در دوران نقاهتم کلی فیلم میبینم. دیگران هم بهم توصیه میکردن که در دوران نقاهت، بیکاری، کلی فیلم ببین.

اما بعد از جراحی، اولا که تا یک ماه و نیم واقعا درد داشتم و بخاطر درد حال و حوصله فیلم دیدن نداشتم. دوما که به خاطر درد، مسکن میخوردم و بیشتر مواقع خواب و منگ بودم و نمیشد فیلم ببینم. سوما چون من تاق باز بودم و نمیتونستم بشینم و به پهلو یا شکم بخوابم، فیلم دیدن برام سخت بود.

با اینحال برای اینکه فکمو از لگنم منحرف کنم و زمان بگذره، تاق باز که خوابیده بودم، رو قفسه سینه ام یه بالشت میزاشتم و لپ تاپ میزاشتم روش و فیلم میدیدم. که اونم بخاطر سنگینی لپ تاپ قفسه سینه ام درد میگرفت. بعدش تصمیم گرفتم فیلم رو از لپ تاپ بریزم تو فلش و فلش رو وصل کنم به تبلت و با تبلت فیلم ببینم. یه چند بار با لپ تاپ و چندبار هم با تبلت فیلم دیدم و بعدش دیگه وارد ماه سوم نقاهت شدم و سعی کردم بشینم. 

دو هفته اول ماه سوم نقاهت چون میخوابیدم و مینشستم و راه میرفتم، نمیشد فیلم دید. از هفته سوم ماه سوم تقریبا میتونستم بشینم البته اونم نیم ساعت، شروع کردم به فیلم دیدن بصورت نشسته. شاید تقریبا هر دو روز یه فیلم.

اما الان تو هفته دوم ماه چهار نقاهتم، با وجود اینکه میتونم بیشتر بشینم، اونقدر کارای خورده ریز دارم برای انجام که فکر میکنم فیلم دیدن وقتمو هدر میده و بجای زمانی که میزارم فیلم ببینم، میتونم کلی کار مفید دیگه انجام بدم. 


[ یکشنبه 98/10/29 ] [ 2:56 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]

امروز برای اولین بار بعد از جراحی تعویض مفصل لگن به همراه مامان و خواهرم رفتم استخر.

کلی گشتم که استخری پیدا کنم که پله نداشته باشه و بزرگ باشه که کسی بهم نخوره تو آب و آب و هواش هم گرم باشه.

شوهر خواهرم اومد و ما رو برد استخر اما از بدشانسی من امروز هم هوای استخر سرد بود و هم آب استخر و هم هوای بیرون. البته برای من سرد بود. خیلی ها هیچ مشکلی نداشتن. من کلا سرمایی هستم و زود سردم میشه و راه حلی هم برای این مشکل پیدا نکردم. 

خلاصه که با توجه به شرایطم با وجود اینکه استخر تاثیر مثبتی در بهبودی من داره اما چون ریسک سرما خوردن رو در من افزایش میده اونم تو این هوای زمستونی، ترجیح میدم فعلا استخر نرم. 

از طرفی یه مقدارم میترسم لیز باشه و زمین بخورم.

برادرم میگه ترسو شدم، نمیدونم شاید واقعا ترسو شدم. اما وقتی یاد دردایی که کشیدم میفتم واقعا میترسم که پروتزم در بره یا فمورم بشکنه و مجبور به جراحی مجدد و درد کشیدن های مجدد بشم.


[ جمعه 98/10/27 ] [ 6:20 عصر ] [ مهتاب جلالی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

کارشناسی نرم افزار و کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات.
نظر شما درباره وبلاگ من

ابزار امتاز ده

تاریخ روز

ساعت و تاريخ

آمار وبلاگ


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 68763
موضوعات وب